🔺 ایستگاه آخر ...
🔺 ایستگاه آخر ...
"نردبان را بگذار"!...
"آسمان" نام تورا میخواند !
آخر "بهمن" ماه
می نشینند همه
وقت رفتن شده است
"خلبان" میپرسد:
-همه اینجا هستند؟!
+یک نفر جا مانده !
قسمتش نیست "پریدن" گویا
دل ز "آرامش" بریدن گویا
"آسمان بالا رفت" !...
از پس پنجره ها
شهر کوچک شده است
مرد ، کودک شده است
حس خوب پرواز
"ایلیایی" که پدر
چشم براهش مانده
"آخرِ یک آغاز"!...
دو سه تایی خواب و
آن جوان ، دل را به "رؤیا" داده
کودکی میخندد !...
عاشقی ، گوش به سرنا داده
"زمهریر" است دیگر !
همه جا برف شده
کوه زیباست ولی
بیهوا سرد شده ...
آسمان غرق سکوت
نغمه ای می آید
تلفن را برداشت
پشت خط میپرسد:
-پس تو کی می آیی؟!
نگرانت هستم !
پاسخش میگوید ... با صدایی لرزان :
+اندکی صبر عزیزم ، آرام
چای را بگذاری...
من کنارت هستم
"آسمان زلزله شد"
چشمهای نگران ، دوخته بر دست خدا
درهم آمیخت به اوج !...
باد ، باران ، کولاک ، شیون و ترس و دعا !...
مادری با وحشت ، پسرش را بوسید
زیر لب نذر و ثنا !...
گوشه چشمی به "دنا"
مهربانی کن و از ما بگذر !...
و گذشت... آب از سر !
مشتِ سنگ بر آهن
دشت خون بر دامن
نفسی مانده هنوز ؟!
برف گفت : آن با من !...
پادنا می گرید ...ا
حال سیسخت خراب !
شهر ماتم یاسوج ...
مرد و زن در ایران
با "دنا" می گرید !...
سخت اما ، زندگانی کردیم
قیمت انسان چند؟!
"رایگان" ... خوبان را
"با بلیتی ، آسمانی کردیم" !
بخدا نیست روا ...
چه گنه داشت "دنا"؟!
سرزنش کردیمش
ناسزا گفتیمش
چه صبور است "دنا" ...
کوه بودن جرم است؟!
آسمان شد آوار !...
"ایستگاه آخر"
"نردبان را بردار" !.
به یاد مسافران هواپیما آسمان تهران _یاسوج..کوه دنا سمیرم روحشون شاد
"نردبان را بگذار"!...
"آسمان" نام تورا میخواند !
آخر "بهمن" ماه
می نشینند همه
وقت رفتن شده است
"خلبان" میپرسد:
-همه اینجا هستند؟!
+یک نفر جا مانده !
قسمتش نیست "پریدن" گویا
دل ز "آرامش" بریدن گویا
"آسمان بالا رفت" !...
از پس پنجره ها
شهر کوچک شده است
مرد ، کودک شده است
حس خوب پرواز
"ایلیایی" که پدر
چشم براهش مانده
"آخرِ یک آغاز"!...
دو سه تایی خواب و
آن جوان ، دل را به "رؤیا" داده
کودکی میخندد !...
عاشقی ، گوش به سرنا داده
"زمهریر" است دیگر !
همه جا برف شده
کوه زیباست ولی
بیهوا سرد شده ...
آسمان غرق سکوت
نغمه ای می آید
تلفن را برداشت
پشت خط میپرسد:
-پس تو کی می آیی؟!
نگرانت هستم !
پاسخش میگوید ... با صدایی لرزان :
+اندکی صبر عزیزم ، آرام
چای را بگذاری...
من کنارت هستم
"آسمان زلزله شد"
چشمهای نگران ، دوخته بر دست خدا
درهم آمیخت به اوج !...
باد ، باران ، کولاک ، شیون و ترس و دعا !...
مادری با وحشت ، پسرش را بوسید
زیر لب نذر و ثنا !...
گوشه چشمی به "دنا"
مهربانی کن و از ما بگذر !...
و گذشت... آب از سر !
مشتِ سنگ بر آهن
دشت خون بر دامن
نفسی مانده هنوز ؟!
برف گفت : آن با من !...
پادنا می گرید ...ا
حال سیسخت خراب !
شهر ماتم یاسوج ...
مرد و زن در ایران
با "دنا" می گرید !...
سخت اما ، زندگانی کردیم
قیمت انسان چند؟!
"رایگان" ... خوبان را
"با بلیتی ، آسمانی کردیم" !
بخدا نیست روا ...
چه گنه داشت "دنا"؟!
سرزنش کردیمش
ناسزا گفتیمش
چه صبور است "دنا" ...
کوه بودن جرم است؟!
آسمان شد آوار !...
"ایستگاه آخر"
"نردبان را بردار" !.
به یاد مسافران هواپیما آسمان تهران _یاسوج..کوه دنا سمیرم روحشون شاد
۹۲۹
۰۴ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.