( ادامه پارت 15)
( ادامه پارت 15)
ناپدری تهیون: بله! خودمم...
بومگیو: ببخشید... تهیون یه اتفاقی براش افتاده تو بیمارستانه...
ناپدری تهیون: مهم نیس! هزینه بیمارستان هر چقد شد بگو بفرستم! خداحافظ...
بومگیو: ولی...
بومگیو: چرا گفت مهم نیس؟ مگه ناپدری نیس؟
&: ببخشید هزینه ی بیمارستان رو تا فردا ساعت 10 صبح پرداخت کنید!
بومگیو: همین امشب پرداخت میکنم!
بومگیو: به ناپدری تهیون میگم هزینه بیمارستان رو
( چند ساعت بعد)
بومگیو : ببخشید... هزینه ی بیمارستان پرداخت شد؟
&: اره! ممنون!
بومگیو: بیچاره تهیون! ولی اگه خودشم پدر و مادر نداره چرا اون کارا رو باهام کرد؟
تهیون: بوم... بوم گ یو
ناپدری تهیون: بله! خودمم...
بومگیو: ببخشید... تهیون یه اتفاقی براش افتاده تو بیمارستانه...
ناپدری تهیون: مهم نیس! هزینه بیمارستان هر چقد شد بگو بفرستم! خداحافظ...
بومگیو: ولی...
بومگیو: چرا گفت مهم نیس؟ مگه ناپدری نیس؟
&: ببخشید هزینه ی بیمارستان رو تا فردا ساعت 10 صبح پرداخت کنید!
بومگیو: همین امشب پرداخت میکنم!
بومگیو: به ناپدری تهیون میگم هزینه بیمارستان رو
( چند ساعت بعد)
بومگیو : ببخشید... هزینه ی بیمارستان پرداخت شد؟
&: اره! ممنون!
بومگیو: بیچاره تهیون! ولی اگه خودشم پدر و مادر نداره چرا اون کارا رو باهام کرد؟
تهیون: بوم... بوم گ یو
۲.۲k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.