پارت چهارده
ات
مامان من دارم واسه اینکه انتقامت رو بگیرم همه کار میکنم
فلش به روز خواستگاری تهیونگ
ات
چرا الکلی اینجا نشستم پاشدم و رفتم خونه جکسون نیس چرا از حیاط رفتم داخل باید بفهمم چه چیشده راست گفته یا نه در شیشه ای داشت با صندلی زدم بهش و رفتم داخل خونه رو کامل گشتم ولی چیزی نیس تا اینکه یه کتاب پیدا کردم رو یه صفحات نوشته بود از طرف عمو به جکسون پس اون آشغال این داده بهش بیشتر گشتم که یه عکس پیدا کردم لی سئوجون بود نوشته رو عکس پسر عمو روانیم اون پسر قاتل مامانمه نابودشون میکنم
بعدش میره به سیوجون پیشنهاد ازدواج میده
لحظه خواستگاری
ات
عشقم تهیونگ متاسفم ولی من باید انتقام مادرم رو از اونا بگیرم و نمیخوام آسیبی ببینی
ات:ازدواج نمیکنم
پایان فلش
ات
مامان دوسال شده خودمو به هر دری زدم ولی سخته چند روز پیش سئوجون رو لو دادم ولی قسر در رفت ولی بالاخره نابودش میکنم
کنار مامانم دراز کشیدم و چشمام رو بستم
شب
خوابم برد باید برگردم از مامانم خداحافظی کردم و برگشتم هتل
یون آه ویو
با تهیونگ کل روز خوشگذرونی کردیم الانم برگشتیم هتل ات رو دیدم دوییدم سمتش
آه:ات خوبی نگرانت بودم
ات:ولی قیافت اینو نمیگه
آه:چی
ات:فکر میکنی با مهربونی در حق من چی بدست میاری
آه:نمیخوامم چیزی بدست بیارم
ات: بیخیال خودتو گول نزن مگه عاشق تهیونگ نیستی ها
آه:منو تهیونگ فقط دوستیم
ات:این چیزیه که تهیونگ فکر میکنه نه تو اون روز وقتی دیدی دارم گریه میکنم واسه این اومدی پیشم چون فهمیدی کیماین مهربونیاتم واسه اینه که اگه برای یه دلیل دیگه تهیونگ رو ول کردم بفهمی تا زودتر بتونی کاری کنی که تهیونگ رو بدست بیاری نه
آه:خیلی باهوشی ات باید اینم بدونی که تهیونگ دیگه ماله منه
ات:من تهیونگ رو نخواستم ماله خودت
اه: درسته تو هم برو با همون شوهر خیانت کارت خوشبخت شو
ات:اون کارم کار تو بود ولی چرا
آه:اگه سئوجون رو دوست داشتی خیانت رو تحمل نمیکردی نمیدونم چرا باهاش ازدواج کردی ولی از تهیونگ دور باش
ات:خیلی میترسی تهیونگ رو از دست بدی نه
آه:نه چون اون دیگه به دختری مثل تو نزدیک نمیشه از نظر اون تو یه عوضی کثافت اشغال و من روز به روز باعث میشم که...
با سیلی ات به یون آه حرفش کامل نمیشه
ته:ات چیکار میکنی یون آه خوبی
باییی
مامان من دارم واسه اینکه انتقامت رو بگیرم همه کار میکنم
فلش به روز خواستگاری تهیونگ
ات
چرا الکلی اینجا نشستم پاشدم و رفتم خونه جکسون نیس چرا از حیاط رفتم داخل باید بفهمم چه چیشده راست گفته یا نه در شیشه ای داشت با صندلی زدم بهش و رفتم داخل خونه رو کامل گشتم ولی چیزی نیس تا اینکه یه کتاب پیدا کردم رو یه صفحات نوشته بود از طرف عمو به جکسون پس اون آشغال این داده بهش بیشتر گشتم که یه عکس پیدا کردم لی سئوجون بود نوشته رو عکس پسر عمو روانیم اون پسر قاتل مامانمه نابودشون میکنم
بعدش میره به سیوجون پیشنهاد ازدواج میده
لحظه خواستگاری
ات
عشقم تهیونگ متاسفم ولی من باید انتقام مادرم رو از اونا بگیرم و نمیخوام آسیبی ببینی
ات:ازدواج نمیکنم
پایان فلش
ات
مامان دوسال شده خودمو به هر دری زدم ولی سخته چند روز پیش سئوجون رو لو دادم ولی قسر در رفت ولی بالاخره نابودش میکنم
کنار مامانم دراز کشیدم و چشمام رو بستم
شب
خوابم برد باید برگردم از مامانم خداحافظی کردم و برگشتم هتل
یون آه ویو
با تهیونگ کل روز خوشگذرونی کردیم الانم برگشتیم هتل ات رو دیدم دوییدم سمتش
آه:ات خوبی نگرانت بودم
ات:ولی قیافت اینو نمیگه
آه:چی
ات:فکر میکنی با مهربونی در حق من چی بدست میاری
آه:نمیخوامم چیزی بدست بیارم
ات: بیخیال خودتو گول نزن مگه عاشق تهیونگ نیستی ها
آه:منو تهیونگ فقط دوستیم
ات:این چیزیه که تهیونگ فکر میکنه نه تو اون روز وقتی دیدی دارم گریه میکنم واسه این اومدی پیشم چون فهمیدی کیماین مهربونیاتم واسه اینه که اگه برای یه دلیل دیگه تهیونگ رو ول کردم بفهمی تا زودتر بتونی کاری کنی که تهیونگ رو بدست بیاری نه
آه:خیلی باهوشی ات باید اینم بدونی که تهیونگ دیگه ماله منه
ات:من تهیونگ رو نخواستم ماله خودت
اه: درسته تو هم برو با همون شوهر خیانت کارت خوشبخت شو
ات:اون کارم کار تو بود ولی چرا
آه:اگه سئوجون رو دوست داشتی خیانت رو تحمل نمیکردی نمیدونم چرا باهاش ازدواج کردی ولی از تهیونگ دور باش
ات:خیلی میترسی تهیونگ رو از دست بدی نه
آه:نه چون اون دیگه به دختری مثل تو نزدیک نمیشه از نظر اون تو یه عوضی کثافت اشغال و من روز به روز باعث میشم که...
با سیلی ات به یون آه حرفش کامل نمیشه
ته:ات چیکار میکنی یون آه خوبی
باییی
۱۲.۲k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.