اگه عاشقم بودی/ If you loved me
part: 6
با حس دلدرد از خواب بیدار شدم
کل صحنات دیشب عین یه فیلم از جلوی چشمام رد شد
تهیونگو دیدم که داره سیع میکنه که خاطرات دیشبشو به یاد بیاره.. با دیدن من که بیدارم به سمتم چرخید
_جنی ما دیشب کاری کردیم؟
+فقط خفه شو
با شنیدن جمله ی جنی همه چیز رو فهمید
جنی خاست بلند شه که با درد زیر شکمش نتونست و توهم مچاله شد
_جنی حالت خوبه؟
جنی دستشو پست زد
+به لطف یه تجاووزگر نه
با حرفای جنی تهیونگ کل خاطرات دیشب رو یادش اومد.. سردرد شدیدی گرفت و محکم سرشو گرفت
+برای من فیلم بازی نکن
اروم یه گوشه وایساد و سیع کرد تا تهیونگ سرش پایینه لباساشو برداره و بره یه اتاق دیگ
تهیونگ سرشو بالا اورد و با ندیدن جنی موهاشو از صورتش زد کنار
لباساشو پوشید و از اتاق خارج شد
با دیدن جنی که لباسای مدرسشو نپوشیده و یه هودی بلند سفید پوشیده با شلوارک کوتاه سوالی نگاهش کرد
_مدرسه نمیای
جنی موهاشو کنار زد
+با این وضعیت حتا نمیتونم راه برم
_من همه چیز از دیشب یادم اومدم. من متاسفم
+متاسف بودن به من ربطی نداره من هیچ وقت نمیبخشمت. کیم ته یونگ
با حرف جنی تهیونگ شکست ولی بروز نداد کیفشو برداشت و از خونه خارج شد
دخترک با رفتن تهیونگ از درد روی زمین افتاد و تا الان درد رو تحمل کرده بود ولی دیگه توانش تموم شده بود
با باز شدن در از روی زمین بلند شد و با قامت مامان(ایو) و باباش(جین) روبه رو شد
جنی هنوز مدرسه نرفتی؟ دیر شدا
+نه مامان حالم خوب نیست
چرا مریضی؟
+اره یکم، بخابم خوب میشم
باش برو اگه خوب نشدی بگو دکتر خبر کنم
+باشه
رفت تو اتاقو در رو بست و رو تخت خابید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان پارت 6
با حس دلدرد از خواب بیدار شدم
کل صحنات دیشب عین یه فیلم از جلوی چشمام رد شد
تهیونگو دیدم که داره سیع میکنه که خاطرات دیشبشو به یاد بیاره.. با دیدن من که بیدارم به سمتم چرخید
_جنی ما دیشب کاری کردیم؟
+فقط خفه شو
با شنیدن جمله ی جنی همه چیز رو فهمید
جنی خاست بلند شه که با درد زیر شکمش نتونست و توهم مچاله شد
_جنی حالت خوبه؟
جنی دستشو پست زد
+به لطف یه تجاووزگر نه
با حرفای جنی تهیونگ کل خاطرات دیشب رو یادش اومد.. سردرد شدیدی گرفت و محکم سرشو گرفت
+برای من فیلم بازی نکن
اروم یه گوشه وایساد و سیع کرد تا تهیونگ سرش پایینه لباساشو برداره و بره یه اتاق دیگ
تهیونگ سرشو بالا اورد و با ندیدن جنی موهاشو از صورتش زد کنار
لباساشو پوشید و از اتاق خارج شد
با دیدن جنی که لباسای مدرسشو نپوشیده و یه هودی بلند سفید پوشیده با شلوارک کوتاه سوالی نگاهش کرد
_مدرسه نمیای
جنی موهاشو کنار زد
+با این وضعیت حتا نمیتونم راه برم
_من همه چیز از دیشب یادم اومدم. من متاسفم
+متاسف بودن به من ربطی نداره من هیچ وقت نمیبخشمت. کیم ته یونگ
با حرف جنی تهیونگ شکست ولی بروز نداد کیفشو برداشت و از خونه خارج شد
دخترک با رفتن تهیونگ از درد روی زمین افتاد و تا الان درد رو تحمل کرده بود ولی دیگه توانش تموم شده بود
با باز شدن در از روی زمین بلند شد و با قامت مامان(ایو) و باباش(جین) روبه رو شد
جنی هنوز مدرسه نرفتی؟ دیر شدا
+نه مامان حالم خوب نیست
چرا مریضی؟
+اره یکم، بخابم خوب میشم
باش برو اگه خوب نشدی بگو دکتر خبر کنم
+باشه
رفت تو اتاقو در رو بست و رو تخت خابید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان پارت 6
۲.۴k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.