Funny & fierce28
Funny & fierce
Part28
(ویو جیمین)
همه چیز دوباره داره اتفاق میوفته
(نگاه کردن به ا.ت)
نکنه ا.ت دوباره اونو انتخاب کنه و منو ترک کنه
بلند شدیم که همو ببوسیم که طبق انتظارم سونگهون اومد
#صبر کن ا.ت.... من برگشتم
صدای پچ پچ همه شروع شد
صورت ا.ت رو گرفتم و به سمت خودم برگردوندم
_ا.ت قول دادی ترکم نکنی
(ویو ا.ت)
میتونستم ناراحتی جیمین رو از نگاهش حس کنم
+میدونم. فقط بهم اعتماد کن
رفتم سمت سونگهون و به دور از اون جشن بردمش
#ا.ت بیا دوباره باهم باشیم.....
از عصبانیت دستمو روش بلند کردم (زدش)
+اگر منو واقعا دوست داشتی اون موقع اونطوری ولم نمی کردی
دستشو گذاشت روی صورتش
#اما ا.ت....
+ کافیه دیگه حتی حق نداری اسممو به زبون بیاری
برگشتم به جشن هنوزم صدای همهمه بقیه میومد
با حرف جیمین همه ی نگاه ها سمت من اومد
_ا.. ا.ت چی شد؟
+هیچی چیز مهمی نبود
&پس بیاین ادامه مراسم رو برگزار کنیم
مامان جیمین من رو برد جای قبلیم کنار جیمین
لبخند کیوتی روی لب جیمین شکل گرفت
، زود باشید همه اینجا منتظر شما هستن
جیمین با گذاشتن دستش پشت کمرم فاصلمون رو کمتر کرد و سرشو آورد جلو
من هم چشمامو بستم حس خوبی بود فکر کنم اولین باری هست که دارم طعم عشق رو میچشم
و تمام وقتی که با سونگهون گذرونده بودم رو انگار هدر دادم
بعد از اینکه از هم جدا شدیم با صدای جیمین به خودم اومدم
_ا.ت میدونم که اولش به زور باهم ازدواج کردیم ولی بیا اون لحظات رو فراموش کنیم و از الان زندگیمون رو شروع کنیم
میخواستم جیمین رو اذیت کنم پس...
+ولی... ولی من نمیتونم عشق اولم رو فراموش کنم
_چیییی.... اما.... تو
انگشتم رو به اشاره سکوت روی لباش گذاشتم تا حرفش قطع شد یه بوس کوچیک کردم
+شاید اون عشق اولم باشه ولی تو رو بیشتر از اون دوست دارم
&اهم اهم اگه عشق بازی هاتون تموم شد میشه به ما بپیوندید
لپ های دوتاییمون از خجالت سرخ شد و رفتیم پیششون
(بعد از جشن)
برگشتیم به عمارت جیمین
از خستگی خودمو روی کاناپه انداختم و تلویزیون رو روشن کردم
+آخ جون سریال مورد علاقم
چند دقیقه بعد جیمین اومد کنارم نشست
_کنترل رو بده میخوام اخبار رو ببینم
+ نه میخوام سریالمو ببینم
_گفتم کنترل رو بده فردا باید کنفرانس بدم
+ نمیخوام(😝)
جیمین شروع کرد تقلا کردن تا کنترل رو از من بگیره که افتاد روی من
فاصله ی لبامون با هم 2 سانت بود.....
#فیک #جیمین #bts
Part28
(ویو جیمین)
همه چیز دوباره داره اتفاق میوفته
(نگاه کردن به ا.ت)
نکنه ا.ت دوباره اونو انتخاب کنه و منو ترک کنه
بلند شدیم که همو ببوسیم که طبق انتظارم سونگهون اومد
#صبر کن ا.ت.... من برگشتم
صدای پچ پچ همه شروع شد
صورت ا.ت رو گرفتم و به سمت خودم برگردوندم
_ا.ت قول دادی ترکم نکنی
(ویو ا.ت)
میتونستم ناراحتی جیمین رو از نگاهش حس کنم
+میدونم. فقط بهم اعتماد کن
رفتم سمت سونگهون و به دور از اون جشن بردمش
#ا.ت بیا دوباره باهم باشیم.....
از عصبانیت دستمو روش بلند کردم (زدش)
+اگر منو واقعا دوست داشتی اون موقع اونطوری ولم نمی کردی
دستشو گذاشت روی صورتش
#اما ا.ت....
+ کافیه دیگه حتی حق نداری اسممو به زبون بیاری
برگشتم به جشن هنوزم صدای همهمه بقیه میومد
با حرف جیمین همه ی نگاه ها سمت من اومد
_ا.. ا.ت چی شد؟
+هیچی چیز مهمی نبود
&پس بیاین ادامه مراسم رو برگزار کنیم
مامان جیمین من رو برد جای قبلیم کنار جیمین
لبخند کیوتی روی لب جیمین شکل گرفت
، زود باشید همه اینجا منتظر شما هستن
جیمین با گذاشتن دستش پشت کمرم فاصلمون رو کمتر کرد و سرشو آورد جلو
من هم چشمامو بستم حس خوبی بود فکر کنم اولین باری هست که دارم طعم عشق رو میچشم
و تمام وقتی که با سونگهون گذرونده بودم رو انگار هدر دادم
بعد از اینکه از هم جدا شدیم با صدای جیمین به خودم اومدم
_ا.ت میدونم که اولش به زور باهم ازدواج کردیم ولی بیا اون لحظات رو فراموش کنیم و از الان زندگیمون رو شروع کنیم
میخواستم جیمین رو اذیت کنم پس...
+ولی... ولی من نمیتونم عشق اولم رو فراموش کنم
_چیییی.... اما.... تو
انگشتم رو به اشاره سکوت روی لباش گذاشتم تا حرفش قطع شد یه بوس کوچیک کردم
+شاید اون عشق اولم باشه ولی تو رو بیشتر از اون دوست دارم
&اهم اهم اگه عشق بازی هاتون تموم شد میشه به ما بپیوندید
لپ های دوتاییمون از خجالت سرخ شد و رفتیم پیششون
(بعد از جشن)
برگشتیم به عمارت جیمین
از خستگی خودمو روی کاناپه انداختم و تلویزیون رو روشن کردم
+آخ جون سریال مورد علاقم
چند دقیقه بعد جیمین اومد کنارم نشست
_کنترل رو بده میخوام اخبار رو ببینم
+ نه میخوام سریالمو ببینم
_گفتم کنترل رو بده فردا باید کنفرانس بدم
+ نمیخوام(😝)
جیمین شروع کرد تقلا کردن تا کنترل رو از من بگیره که افتاد روی من
فاصله ی لبامون با هم 2 سانت بود.....
#فیک #جیمین #bts
۱۳.۹k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.