دشمنی پارت ۱۶
مان سون(بابای ا.ت ):تهیونگ میبینم دختر عزیزمو گرو میگیری
ا.ت:دختر؟(خنده مسخره)تو دیگه دختری نداری آقای پارک
تهیونگ:(پوزخند)
مان سون: ...ینی..چی؟
ا.ت:یعنی اینکه اون وقتی که داشتی یه مادر بیگناهو میکشتی باید حواست میبود که اون مادره و یه بچه داره.
مان سون:ا.ت تو الان داری طرفداری اون حرو**ادرو میکنی؟
ا.ت:بابا حرو**اده تو بودی که جلوی چشم یه بچه ۹ ساله مادرشو عزیز ترین کسشو گرفتی مطمئنم با مامانم همین کارو کردی تا با هرزه ای مثل زن عمو آشنا شدیو بعد اون رفتی سراغ مامان تهیونگ دیدی مادرش مثل هرزه هایی که تو باهاشون میپلکی نیست کشتیش به این میگن حرو**ادگی
مان سون:ا.ت عاشقش شدی؟
ا.ت:.....................
مان سون:عشق چشمتو کور کرده ا.ت اون دشمنته
ا.ت:اون دشمن توعه نه من دیگه پدری به اسم تو ندارم توهم دختری به اسم من نداری اگر بخوای ادامه بديش میدونی یه گلوله حرومت میکنم.
مان سون:به هر حال که دارم میمیرم چه بهتر که به دست تو کشته شم دخترکم
ا.ت:چ...چی؟م.....م...من دختر تو نیستم ازینجا برو
مان سون:ولی........
ا.ت:میری یا نه؟
میره یا نه؟لایک کن بره✔️
ا.ت:دختر؟(خنده مسخره)تو دیگه دختری نداری آقای پارک
تهیونگ:(پوزخند)
مان سون: ...ینی..چی؟
ا.ت:یعنی اینکه اون وقتی که داشتی یه مادر بیگناهو میکشتی باید حواست میبود که اون مادره و یه بچه داره.
مان سون:ا.ت تو الان داری طرفداری اون حرو**ادرو میکنی؟
ا.ت:بابا حرو**اده تو بودی که جلوی چشم یه بچه ۹ ساله مادرشو عزیز ترین کسشو گرفتی مطمئنم با مامانم همین کارو کردی تا با هرزه ای مثل زن عمو آشنا شدیو بعد اون رفتی سراغ مامان تهیونگ دیدی مادرش مثل هرزه هایی که تو باهاشون میپلکی نیست کشتیش به این میگن حرو**ادگی
مان سون:ا.ت عاشقش شدی؟
ا.ت:.....................
مان سون:عشق چشمتو کور کرده ا.ت اون دشمنته
ا.ت:اون دشمن توعه نه من دیگه پدری به اسم تو ندارم توهم دختری به اسم من نداری اگر بخوای ادامه بديش میدونی یه گلوله حرومت میکنم.
مان سون:به هر حال که دارم میمیرم چه بهتر که به دست تو کشته شم دخترکم
ا.ت:چ...چی؟م.....م...من دختر تو نیستم ازینجا برو
مان سون:ولی........
ا.ت:میری یا نه؟
میره یا نه؟لایک کن بره✔️
۲.۲k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.