فصل دوم پارت 6
کوک: چشمام از کاسه زدن بیرون و با سرعت رفتم بیرون......به به مشتاق دیدار هیونگ
تهیونگ : نیشخندی به حرفی که زد زدم و گفتم.... هیونگ؟ فک نمی کنی مال گذشته هاست؟ الان دشمنیم ک 😂 یه پادشاه هرزه
هارو : اوهع با چه جراتی
کوک: دستمو بردم بالا به معنی اینکه ساکت شه.... بیارینش تو چادر
هارو: اما سرورم نمیشه اون یه....
کوک:نه..... اونو آوردن داخل و گفتم تنها مون بزارن و سر صحبت رو باهاش باز کردم....... بلاخره پیداتون کردم
تهیونگ :چرا جمع میبیندی!
کوک: چون قطعا یه وو هم پیشتون نه
تهیونگ : باشه نباشه مگه فرقی هم برات می کنه خیلی خوشت میاد همسر دزدی کنی نه؟ اون دیگه الان همسر منه
کوک:چییی عاه یعنی ازت مخفی کرده یه موضوعی رو؟
تهیونگ : نه خبر دارم از همه چی پس بهتره بکشی بیرون! چون دوس ندارم همسرم موقعی بخواد فرزندمون رو به دنیا بیاره ناراحت باشه وقتی تو رو ببینه می دونی که چی میگم!
کوک : بچه ؟. چرا خودش نیاد و بگه بچه منه یا بچه تو؟ عاه خسته شدم از این بحث بهتر نیست جنجالیش کنیم؟ نظریت چیه خبرش بهش برسه و اینکه به قصد سو قصد به جان امپراطور بخوای اعدام شی بعد خودشو رو کنه؟ فکر عالیه که بکشونمش اینجا.... افراد رو صدا زدم که بیام ببرنش و گفتم هر جور شده این خبرو که قراره یکی رو اعدام کنیم رو پخش کنن که بلاخره آفتابی شه
+ بانو هان.....
هان: بله دخترم
+تهیونگ نگفت کجا میره آخه دیر وقته نگرانشم
هان: نه نگفت
+ حتما خیلی از دستم عصبی شده که این طوری گذاشته رفته نکنه دیگه نیاد؟ وای خدا من چیکار کردم؟؟........ سرم درد می کرد و به زور بانو هان و دمنوش آرامش بخشی که بهم داده بود خوابیدم
صبح روز بعد
هان : یونگ چی داری میگی چرا چرت و پرت بهم میبافی 😐
یونگ : من نمی دونم ولی اسم عمو اینجا نوشته شده مگه اونا جز خانواده سلطنتی نبودن؟
هان : تو دردسر بدی افتاده بودیم به هر حال این خبر نباید به گوش شاهزاده برسه...... حواست باشه یونگ نمیزاری بگوش شاهزاده برسه خب؟؟
+ چی نباید به گوشم برسه؟ راستی تهیونگ نیومد؟ عجیبه هیچ وقت انقد دیر نمی کرد حتما رفته تمرین ... خب جواب سوالمو حالا بدین
با داد *خاله وو
+چیه چیشده دخترا.. دخترا یه اعلامیه دستشون بود که اون از دستشون گرفتم و شروع به خوندن کردم
هان: لعنت خرمگسای کوچولو اَه
+دروغه نه؟ شده میرن التماس شون می کنم ولی نمیزارم این. اتفاق بیفته کوک اگه منو ببینه قطعا میزاره ته بره نه
هان:تو هیچ. جا نمیری می دونی که امکان داره یه نقشه باشه؟
دوستتون دارم یه دنیا 🍷♥️🥺
تهیونگ : نیشخندی به حرفی که زد زدم و گفتم.... هیونگ؟ فک نمی کنی مال گذشته هاست؟ الان دشمنیم ک 😂 یه پادشاه هرزه
هارو : اوهع با چه جراتی
کوک: دستمو بردم بالا به معنی اینکه ساکت شه.... بیارینش تو چادر
هارو: اما سرورم نمیشه اون یه....
کوک:نه..... اونو آوردن داخل و گفتم تنها مون بزارن و سر صحبت رو باهاش باز کردم....... بلاخره پیداتون کردم
تهیونگ :چرا جمع میبیندی!
کوک: چون قطعا یه وو هم پیشتون نه
تهیونگ : باشه نباشه مگه فرقی هم برات می کنه خیلی خوشت میاد همسر دزدی کنی نه؟ اون دیگه الان همسر منه
کوک:چییی عاه یعنی ازت مخفی کرده یه موضوعی رو؟
تهیونگ : نه خبر دارم از همه چی پس بهتره بکشی بیرون! چون دوس ندارم همسرم موقعی بخواد فرزندمون رو به دنیا بیاره ناراحت باشه وقتی تو رو ببینه می دونی که چی میگم!
کوک : بچه ؟. چرا خودش نیاد و بگه بچه منه یا بچه تو؟ عاه خسته شدم از این بحث بهتر نیست جنجالیش کنیم؟ نظریت چیه خبرش بهش برسه و اینکه به قصد سو قصد به جان امپراطور بخوای اعدام شی بعد خودشو رو کنه؟ فکر عالیه که بکشونمش اینجا.... افراد رو صدا زدم که بیام ببرنش و گفتم هر جور شده این خبرو که قراره یکی رو اعدام کنیم رو پخش کنن که بلاخره آفتابی شه
+ بانو هان.....
هان: بله دخترم
+تهیونگ نگفت کجا میره آخه دیر وقته نگرانشم
هان: نه نگفت
+ حتما خیلی از دستم عصبی شده که این طوری گذاشته رفته نکنه دیگه نیاد؟ وای خدا من چیکار کردم؟؟........ سرم درد می کرد و به زور بانو هان و دمنوش آرامش بخشی که بهم داده بود خوابیدم
صبح روز بعد
هان : یونگ چی داری میگی چرا چرت و پرت بهم میبافی 😐
یونگ : من نمی دونم ولی اسم عمو اینجا نوشته شده مگه اونا جز خانواده سلطنتی نبودن؟
هان : تو دردسر بدی افتاده بودیم به هر حال این خبر نباید به گوش شاهزاده برسه...... حواست باشه یونگ نمیزاری بگوش شاهزاده برسه خب؟؟
+ چی نباید به گوشم برسه؟ راستی تهیونگ نیومد؟ عجیبه هیچ وقت انقد دیر نمی کرد حتما رفته تمرین ... خب جواب سوالمو حالا بدین
با داد *خاله وو
+چیه چیشده دخترا.. دخترا یه اعلامیه دستشون بود که اون از دستشون گرفتم و شروع به خوندن کردم
هان: لعنت خرمگسای کوچولو اَه
+دروغه نه؟ شده میرن التماس شون می کنم ولی نمیزارم این. اتفاق بیفته کوک اگه منو ببینه قطعا میزاره ته بره نه
هان:تو هیچ. جا نمیری می دونی که امکان داره یه نقشه باشه؟
دوستتون دارم یه دنیا 🍷♥️🥺
۴۱.۰k
۱۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.