وقتی دل از نبود تو دلگیر می شود
وقتی دل از نبود تو دلگیر میشود
بی طاقت از زمین و زمان سیر میشود
زل میزنم به شیشهی ساعت بدون پلک
انگار پای عقربه زنجیر میشود
اشکم به روی نامه و پاکت نمیچکد
گویی کویر دیده و تبخیر میشود
در لابه لای لرزش حیران سایهها
بد جور رنج فاصله تفسیر میشود
در گیرو دار کشمکش آب و نان شب
ابراز عشق باعث تحقیر میشود
من اشک می شوم و تو هم آه میشوی
با اشک و آه خانه نفس گیر میشود
ای بی خبر از این شب پر التهاب من
وقتی که مرگ یک شبه تقدیر میشود
من می روم و زیر لحد خاک میخورم
بی شک برای بوسه کمی دیر می شود
بی طاقت از زمین و زمان سیر میشود
زل میزنم به شیشهی ساعت بدون پلک
انگار پای عقربه زنجیر میشود
اشکم به روی نامه و پاکت نمیچکد
گویی کویر دیده و تبخیر میشود
در لابه لای لرزش حیران سایهها
بد جور رنج فاصله تفسیر میشود
در گیرو دار کشمکش آب و نان شب
ابراز عشق باعث تحقیر میشود
من اشک می شوم و تو هم آه میشوی
با اشک و آه خانه نفس گیر میشود
ای بی خبر از این شب پر التهاب من
وقتی که مرگ یک شبه تقدیر میشود
من می روم و زیر لحد خاک میخورم
بی شک برای بوسه کمی دیر می شود
۲.۲k
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.