روح آبی
#روح آبی
#پارت۴۹
اون قول داده بود که دیگه به چیزی که بهش ضرر برسونه دست نزنه
پس چطور باید صحنه امشب رو از جلوی چشمش پاک می کرد
نه الکل و نه سیگار!
جین بهش گوش زد کرد که چون سرم هم بهش وصل شده خوردن مشروبات و سیگار بهش آسیب می زنه
کوک تا اینجا نیومده بود که عقب بکشه
آره حالا که جین دوستش بود با اینکه خوب شده بود بازم به اون بیمارستان می رفت
باید می فهمید هیا اونجا چیکارست
تهیونگ!
تازه به یادش افتاد!
درست از همون زمانی که هیا رو ترکش کرد بعد از کتک کاری مفصلشون خبری ازش نبود
اونم فراموشش کرده بود
بهترین رفیقشو!
البته که اون تر زده بود به همه چی!
_هی پسر ببینم چقدر دیگه دووم میاری
خنده ای کنج لبش نشست
اون شب قیافه پسر رو واضح ندید چون تو شوک بود اما آشنا میزد
حالا وقت قیام کوک بود
وقته به دست آوردن دلی ایه که دو بار شکستش
با حس دستایی دور کمرش بیدار شد و با چشمایی خمار به ساعت زل زد
_اوه ۹ شده!
سریعا از بغل دوست پسرش پایین پرید
_دیرت شده؟
مین لی دوست پسرش بیدار شده بود
درسته دوستان حدس کوکم درست بود نگاه های اون دوستانه نبود ولی هیا جایگزین کوک کردش
_هوم زود باید برم
_می رسونمت
_پس اونا کار آموزن؟
_هوم اصلا وقتش رو ندارم کوک!
جین غری زد و کوک متفکر شد
باید چطور خودش رو به دختر نزدیک می کرد؟
_من به جات برم؟
وارد کلاسش شد
_معذرت می...
حرفش با بالا اومدن شخصی که دیشب دیدش نصفه موند و نفسش حبس شد
بیخیال نیاید اهمیت می داد
_بفرمایید!لازمه به شما هم بگم از این به بعد من به جای آقای کیم مسئولیت آموزشتون رو دارم
حتماً میگین چطور؟مگه رشتش چی بود؟
§فلش بک گفت و گو با جین§
_خل شدی کوک؟
_نه جدا دارم میگم من رشتم بهشون مرتبطه
جین مشکوک نگاهی بهش انداخت
_تو خودت بیماری بعد خیلی یهویی دلت خواست دکتر شی؟
ابرویی بالا انداخت و منتظر به پسر نگاه کرد
_هیونگ لطفااا
کف دستاش رو روی هم گذاشت و با چشمایی التماس بار نگاهش کرد
_از دست تو!
چشم هاشو چرخوند و دوباره بهش نگاه کرد
_رشتت چیه؟
_روان سنجی ولی به جان خودم مرتبطه ها!
جین کلافه دستی به سرش کشید
_بعدا مفصل توضیح میدی الان برو سر کلاس که دیره
§پایان فلش بک§
...
#بی تی اس
ادمین:دوستان این رشته یکی از رشته های مرتبط به روانشناسی هستش
#پارت۴۹
اون قول داده بود که دیگه به چیزی که بهش ضرر برسونه دست نزنه
پس چطور باید صحنه امشب رو از جلوی چشمش پاک می کرد
نه الکل و نه سیگار!
جین بهش گوش زد کرد که چون سرم هم بهش وصل شده خوردن مشروبات و سیگار بهش آسیب می زنه
کوک تا اینجا نیومده بود که عقب بکشه
آره حالا که جین دوستش بود با اینکه خوب شده بود بازم به اون بیمارستان می رفت
باید می فهمید هیا اونجا چیکارست
تهیونگ!
تازه به یادش افتاد!
درست از همون زمانی که هیا رو ترکش کرد بعد از کتک کاری مفصلشون خبری ازش نبود
اونم فراموشش کرده بود
بهترین رفیقشو!
البته که اون تر زده بود به همه چی!
_هی پسر ببینم چقدر دیگه دووم میاری
خنده ای کنج لبش نشست
اون شب قیافه پسر رو واضح ندید چون تو شوک بود اما آشنا میزد
حالا وقت قیام کوک بود
وقته به دست آوردن دلی ایه که دو بار شکستش
با حس دستایی دور کمرش بیدار شد و با چشمایی خمار به ساعت زل زد
_اوه ۹ شده!
سریعا از بغل دوست پسرش پایین پرید
_دیرت شده؟
مین لی دوست پسرش بیدار شده بود
درسته دوستان حدس کوکم درست بود نگاه های اون دوستانه نبود ولی هیا جایگزین کوک کردش
_هوم زود باید برم
_می رسونمت
_پس اونا کار آموزن؟
_هوم اصلا وقتش رو ندارم کوک!
جین غری زد و کوک متفکر شد
باید چطور خودش رو به دختر نزدیک می کرد؟
_من به جات برم؟
وارد کلاسش شد
_معذرت می...
حرفش با بالا اومدن شخصی که دیشب دیدش نصفه موند و نفسش حبس شد
بیخیال نیاید اهمیت می داد
_بفرمایید!لازمه به شما هم بگم از این به بعد من به جای آقای کیم مسئولیت آموزشتون رو دارم
حتماً میگین چطور؟مگه رشتش چی بود؟
§فلش بک گفت و گو با جین§
_خل شدی کوک؟
_نه جدا دارم میگم من رشتم بهشون مرتبطه
جین مشکوک نگاهی بهش انداخت
_تو خودت بیماری بعد خیلی یهویی دلت خواست دکتر شی؟
ابرویی بالا انداخت و منتظر به پسر نگاه کرد
_هیونگ لطفااا
کف دستاش رو روی هم گذاشت و با چشمایی التماس بار نگاهش کرد
_از دست تو!
چشم هاشو چرخوند و دوباره بهش نگاه کرد
_رشتت چیه؟
_روان سنجی ولی به جان خودم مرتبطه ها!
جین کلافه دستی به سرش کشید
_بعدا مفصل توضیح میدی الان برو سر کلاس که دیره
§پایان فلش بک§
...
#بی تی اس
ادمین:دوستان این رشته یکی از رشته های مرتبط به روانشناسی هستش
۲.۴k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.