part 17
رفتم بیرون یکم هوا بخورم
۳ سال گذشت دادگاه جونگ کوک بود خیلی استرس داشتم داشتم میرفتم سمت دادگاه تو راه رو بودم که دیدم جونگ کوک رو آوردن میخواستم برم بغلش کنم که نزاشتن پلیس:خانوم نزدیک نشید من:یعنی چی نزدیک نشم بدون گوش دادن به حرف پلیس رفتم بغلش کردم موهامو نوازش کردم من:خوبی عشقم کوک:حالم خوب نیست من:چی چرا کوک:تو زندان چاقو خوردم من:چیییی کی کوک:دیروز من:به کجات چاقو زدن کوک:شکمم من:تحمل کن باشه عزیزم امروز دیگه آزاد میشی نوبتمون شد رفتیم تو دادگاه نشسته بود منم کنارش نشستم من:بمیرم الهی رنگت پریده کوک:خدانکنه همه چیزم نگران نباش لب پایینمو بوس کرد یه مک کوچولو زد قاضی اومد جدا شد بلند شدیم تعظیم کردیم قاضی:آقایه جئون جونگ کوک بیان در جایگاه وایسن رفت وایساد قاضی:طبق چیزی که اینجا گفته شده جناب جئون جونگ کوک سه ساله پیش مرتکب به قتل آدم ربایی و همینطور قاچاق غیر قانونی شدن و همینطور خانوم کیم ماریا رو هم دزدیده بودید توضیحی دارید بدید کوک:آقایه قاضی الان سه سال از زمانی که اینکارایه کثیف رو انجام دادم میگذره شاید اون موقع خیلی پست بودم ماریارم وارد این اتفاقایه خطرناک کردم آقایه قاضی من ماریارو دزدیدم ولی باعث شد بفهمم چه آدم عوضی بودم بهشم آسیب رسید ولی الان واقعا پشیمونم از اینکه آدمایه بی گناه رو قربانی کردم و کشتم من عاشق ماریا شدم از سنگدلی در اومدم همین قاضی:خانوم ماریا شما شکایتی ندارید بلند شدم وایسادم من:نه آقایه قاضی من از عشقم شکایتی ندارم میتونم بگم من عاشق دردسر بودم درست نبود فقط اون دستگیر شه منم همدستش بودم اون هیچی تو دلش نیست خیلی مهربون شده فقط نیاز به کسی داشت که کنارش باشه همین لطفا حکم آزادیشو بدید من قول میدم که دیگه کار اشتباهی نکنه مگه نه جونگ کوک کوک:درسته قاضی:خیله خوب بشینید
۳ سال گذشت دادگاه جونگ کوک بود خیلی استرس داشتم داشتم میرفتم سمت دادگاه تو راه رو بودم که دیدم جونگ کوک رو آوردن میخواستم برم بغلش کنم که نزاشتن پلیس:خانوم نزدیک نشید من:یعنی چی نزدیک نشم بدون گوش دادن به حرف پلیس رفتم بغلش کردم موهامو نوازش کردم من:خوبی عشقم کوک:حالم خوب نیست من:چی چرا کوک:تو زندان چاقو خوردم من:چیییی کی کوک:دیروز من:به کجات چاقو زدن کوک:شکمم من:تحمل کن باشه عزیزم امروز دیگه آزاد میشی نوبتمون شد رفتیم تو دادگاه نشسته بود منم کنارش نشستم من:بمیرم الهی رنگت پریده کوک:خدانکنه همه چیزم نگران نباش لب پایینمو بوس کرد یه مک کوچولو زد قاضی اومد جدا شد بلند شدیم تعظیم کردیم قاضی:آقایه جئون جونگ کوک بیان در جایگاه وایسن رفت وایساد قاضی:طبق چیزی که اینجا گفته شده جناب جئون جونگ کوک سه ساله پیش مرتکب به قتل آدم ربایی و همینطور قاچاق غیر قانونی شدن و همینطور خانوم کیم ماریا رو هم دزدیده بودید توضیحی دارید بدید کوک:آقایه قاضی الان سه سال از زمانی که اینکارایه کثیف رو انجام دادم میگذره شاید اون موقع خیلی پست بودم ماریارم وارد این اتفاقایه خطرناک کردم آقایه قاضی من ماریارو دزدیدم ولی باعث شد بفهمم چه آدم عوضی بودم بهشم آسیب رسید ولی الان واقعا پشیمونم از اینکه آدمایه بی گناه رو قربانی کردم و کشتم من عاشق ماریا شدم از سنگدلی در اومدم همین قاضی:خانوم ماریا شما شکایتی ندارید بلند شدم وایسادم من:نه آقایه قاضی من از عشقم شکایتی ندارم میتونم بگم من عاشق دردسر بودم درست نبود فقط اون دستگیر شه منم همدستش بودم اون هیچی تو دلش نیست خیلی مهربون شده فقط نیاز به کسی داشت که کنارش باشه همین لطفا حکم آزادیشو بدید من قول میدم که دیگه کار اشتباهی نکنه مگه نه جونگ کوک کوک:درسته قاضی:خیله خوب بشینید
۲۳.۷k
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.