•ــــﮩﮩـــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــ٨ﮩ٨ﮩﮩــــ ــ•
•ــــﮩﮩـــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــ٨ﮩ٨ﮩﮩــــ ــ•
❄️💍رمــان ڪــوچــولـــو اســتــاد💍❄️
#Part_28💜
نشسته بود که یهو انگاری یه چیزی یادش اومد گفت
"راستی نفس متین رو چیکار کردی???
منم نشستم سیر تا پیاز دعوامون رو گفتم
بعد از نیم ساعت رسیدیم دم پاساژ خیلی بزرگ مرکز خرید رفتیم تو دهنمون عین گاو باز موند اخه خیلی بزرگ بود
یک ساعت بود داشتیم میچرخیدیم ولی هیچی نخریده بودیم تا اینکه یهو یه مانتو کتی کرمی دیدم که خیلی خوشگل بود دست رها گرفتم رفتم پروفش کنم
وقتی تنم کردم کیف کردم خیلی شیک بود یه رها در اتاق پروف رو باز کرد و متعجب موند که منم با غرور گفتم
-خب حالا میدونم زیادی جذابم ولی دیگه منو با چشات نخور
رها به خودش اومدو گفت
"زر نزن ولی نفس انصافن خیلی بهت میاد خیلی جیگر شدی
-عزیزم جیگر بودم
رها چشم غره ای رفت و گفت
"ایششش
لباس رو دراوردم رفتم حسابش کنم که زنه گفت
"خانم شد دوملیون و پنصد
دهنم عین بز باز منو اخه من دوملیونو پنصد برای چی بایدم بدم لباسسسس رها خدا ازت نگذره
کارتم رو دراوردم دادم به زنه که گفت
"رمزتون
❄️💍رمــان ڪــوچــولـــو اســتــاد💍❄️
#Part_28💜
نشسته بود که یهو انگاری یه چیزی یادش اومد گفت
"راستی نفس متین رو چیکار کردی???
منم نشستم سیر تا پیاز دعوامون رو گفتم
بعد از نیم ساعت رسیدیم دم پاساژ خیلی بزرگ مرکز خرید رفتیم تو دهنمون عین گاو باز موند اخه خیلی بزرگ بود
یک ساعت بود داشتیم میچرخیدیم ولی هیچی نخریده بودیم تا اینکه یهو یه مانتو کتی کرمی دیدم که خیلی خوشگل بود دست رها گرفتم رفتم پروفش کنم
وقتی تنم کردم کیف کردم خیلی شیک بود یه رها در اتاق پروف رو باز کرد و متعجب موند که منم با غرور گفتم
-خب حالا میدونم زیادی جذابم ولی دیگه منو با چشات نخور
رها به خودش اومدو گفت
"زر نزن ولی نفس انصافن خیلی بهت میاد خیلی جیگر شدی
-عزیزم جیگر بودم
رها چشم غره ای رفت و گفت
"ایششش
لباس رو دراوردم رفتم حسابش کنم که زنه گفت
"خانم شد دوملیون و پنصد
دهنم عین بز باز منو اخه من دوملیونو پنصد برای چی بایدم بدم لباسسسس رها خدا ازت نگذره
کارتم رو دراوردم دادم به زنه که گفت
"رمزتون
۱.۶k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.