پارت ¹⁰{عشق فراموش نشده}
پارت ¹⁰{عشق فراموش نشده}
ویو نویسنده
ا ت : الو؟؟
که یهو گوشی ا ت خاموش میشه
+ اخه الان وقت خاموش شدنه بی......( سانسور😂😐)
فردا صبح
( خب نمیدونم یادتونه یا نع ولی لیا تو خونه ا ت بود اون شب بعد الان فردای همون شبه دیگه پس لیا هنوز خونه اته)
لیا چشم باز میکنه
لیا: یا خدا اینجا کجاست من کجام ببینم خونه پسر که نیومدم هیچی یادم نمیاد
ا ت : صبح بخیر خانم خوابالو میذاشتی یه دفعه شب بیدار میشدی
لیا: مگ ساعت چنده
ا ت : ۳ بعد از ظهره
لیا: یا خدا من چرا انقدر خوابیدم وای با بچه ها ساعت ۷ قرار داریم بریم بیرون تو هم میای دیگه مگه نه؟
ا ت چون میخواست از ناراحتی در بیاد گفت اره
(علامت ات + این بود دیگه پس دیگه اینو میزارم)
+ ارهه ..وایسا ساعت ۷؟؟ پس پاشو یه چی بخورم اماده شیم طول میکشه هاا
ویو ا ت
لیا رفت به خودش رسیدو منم همین کارو کردم ساعت ۷ شد راه افتادیم دیدم ته و کوک و لیانا هم اینجان یعنی اصن قرار بود باشن چون با اینا قرار داشت
بعد از کلی گشتن بیرون رفتیم تو پارک و غذا اورده بود با خودش لیانا بعد غذا......
.
.
.
نظرتونن؟؟؟
ویو نویسنده
ا ت : الو؟؟
که یهو گوشی ا ت خاموش میشه
+ اخه الان وقت خاموش شدنه بی......( سانسور😂😐)
فردا صبح
( خب نمیدونم یادتونه یا نع ولی لیا تو خونه ا ت بود اون شب بعد الان فردای همون شبه دیگه پس لیا هنوز خونه اته)
لیا چشم باز میکنه
لیا: یا خدا اینجا کجاست من کجام ببینم خونه پسر که نیومدم هیچی یادم نمیاد
ا ت : صبح بخیر خانم خوابالو میذاشتی یه دفعه شب بیدار میشدی
لیا: مگ ساعت چنده
ا ت : ۳ بعد از ظهره
لیا: یا خدا من چرا انقدر خوابیدم وای با بچه ها ساعت ۷ قرار داریم بریم بیرون تو هم میای دیگه مگه نه؟
ا ت چون میخواست از ناراحتی در بیاد گفت اره
(علامت ات + این بود دیگه پس دیگه اینو میزارم)
+ ارهه ..وایسا ساعت ۷؟؟ پس پاشو یه چی بخورم اماده شیم طول میکشه هاا
ویو ا ت
لیا رفت به خودش رسیدو منم همین کارو کردم ساعت ۷ شد راه افتادیم دیدم ته و کوک و لیانا هم اینجان یعنی اصن قرار بود باشن چون با اینا قرار داشت
بعد از کلی گشتن بیرون رفتیم تو پارک و غذا اورده بود با خودش لیانا بعد غذا......
.
.
.
نظرتونن؟؟؟
۲۴.۹k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.