(عشق در مدرسه) پارت ۱۷
پرش زمانی به صبح روز بعد:
_بیا دیگه چیکار میکنی یه ساعته اع
+چقدر غر میزنی بیبی اومدم خب
اومد چقدر جذاب شده بود و با هم رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم و رفتیم دانشگاه رسیدیم پیاده شدیم از ماشین و رفتیم داخل من رفتم پیش دوستای خودم اونم رفت پیش اکیپش ولی از قبل هی بهم میگفت که به هیچ پسری نزدیک نشم و با اون معلم های مرد هم زیاد حرف نزنم هوووووف من بردشم دیگه انگار رفتیم سر کلاس من پیش تهیونگ بودم و دستشو دور کمرم حلقه کرده بود و منو چسپوند بود به خودش سر کلاس بودیم و داشتیم به درس گوش میدادیم
+وایییی من که هیچی نمیفهمم(آروم)
_چون گوش نمیدی
من تمام حواسم پیش استاد بود
+انگار خیلی ازش خوشت اومده (اخم)
_چی میگی بابا خب دارم گوش میدم دیگه اینقدر حرف نزن حواسم پرت میشه
+خیلی خب باشه ولی بار اخرته با ددیت اینجوری حرف میزنی یه بوس بهم بده
_تهیونگ الان آخه استاد میبینه
+ببینه به درک بعدشم ما عقبیم
_نه الان نمیشه
+اصلا چرا دارم از تو اجازه میگیرم
فکمو محکم گرفت و لباشو رو لبام گذاشت و بوسیدم بعد چند دقیقه از هم جدا شدیم
+چقدر خوشمزه بود
_تهیونگ گوش بده
+یه بوس دیگه بده
_نمیشه اع ولم کن
دیدم اخماش رفت تو هم و محکم منو گرفت و چسپوند به خودش و محکم لبامو بوسید بعد به بهونه اینکه بریم دستشویی منو کشون کشون از کلاس برد بیرون
_چیکار میکنی
+چرا به حرفم گوش نمیگیری فک نکن من بهت آسون میگیرم من هنوز همون ددی خشنم (اخم و عصبی) بگو غلط کردم
_غلط کردم ددی ببخشید
+هوم آفرین
رفتیم سر کلاس و نشستیم سر جاهامون
دیگه چیزی نگفتم و به درس گوش میدادیم بلاخره زنگ استراحت شد و رفتیم بیرون با دوستای اون و دوستای من همه با هم بودیم و تو حیاط دانشگاه قدم میزدیم و حرف میزدیم تهیونگ هم دست منو گرفته بود
جونکوک:بچه ها نظرتون چیه استاد رو اذیت کنیم این زنگ
+اره اره
_نخیر از این فکرها نکنید
جیمین:بابا زن داداش بیخیال خوش میگذره
نانسی:این خودش از همه فضول تره سه تا مدرسه عوض کردیم
جونکوک:زن داداش پس از خودمونی
_نانسی ببند دهنتو (خنده)
نانسی:ها چیه دروغ میگم عنتر
+هی هی به هم فوش ندید
_شوخی میکنیم عزیزم وگرنه ما همو خیلی دوست داریم
+هوم خوبه.....
_بیا دیگه چیکار میکنی یه ساعته اع
+چقدر غر میزنی بیبی اومدم خب
اومد چقدر جذاب شده بود و با هم رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم و رفتیم دانشگاه رسیدیم پیاده شدیم از ماشین و رفتیم داخل من رفتم پیش دوستای خودم اونم رفت پیش اکیپش ولی از قبل هی بهم میگفت که به هیچ پسری نزدیک نشم و با اون معلم های مرد هم زیاد حرف نزنم هوووووف من بردشم دیگه انگار رفتیم سر کلاس من پیش تهیونگ بودم و دستشو دور کمرم حلقه کرده بود و منو چسپوند بود به خودش سر کلاس بودیم و داشتیم به درس گوش میدادیم
+وایییی من که هیچی نمیفهمم(آروم)
_چون گوش نمیدی
من تمام حواسم پیش استاد بود
+انگار خیلی ازش خوشت اومده (اخم)
_چی میگی بابا خب دارم گوش میدم دیگه اینقدر حرف نزن حواسم پرت میشه
+خیلی خب باشه ولی بار اخرته با ددیت اینجوری حرف میزنی یه بوس بهم بده
_تهیونگ الان آخه استاد میبینه
+ببینه به درک بعدشم ما عقبیم
_نه الان نمیشه
+اصلا چرا دارم از تو اجازه میگیرم
فکمو محکم گرفت و لباشو رو لبام گذاشت و بوسیدم بعد چند دقیقه از هم جدا شدیم
+چقدر خوشمزه بود
_تهیونگ گوش بده
+یه بوس دیگه بده
_نمیشه اع ولم کن
دیدم اخماش رفت تو هم و محکم منو گرفت و چسپوند به خودش و محکم لبامو بوسید بعد به بهونه اینکه بریم دستشویی منو کشون کشون از کلاس برد بیرون
_چیکار میکنی
+چرا به حرفم گوش نمیگیری فک نکن من بهت آسون میگیرم من هنوز همون ددی خشنم (اخم و عصبی) بگو غلط کردم
_غلط کردم ددی ببخشید
+هوم آفرین
رفتیم سر کلاس و نشستیم سر جاهامون
دیگه چیزی نگفتم و به درس گوش میدادیم بلاخره زنگ استراحت شد و رفتیم بیرون با دوستای اون و دوستای من همه با هم بودیم و تو حیاط دانشگاه قدم میزدیم و حرف میزدیم تهیونگ هم دست منو گرفته بود
جونکوک:بچه ها نظرتون چیه استاد رو اذیت کنیم این زنگ
+اره اره
_نخیر از این فکرها نکنید
جیمین:بابا زن داداش بیخیال خوش میگذره
نانسی:این خودش از همه فضول تره سه تا مدرسه عوض کردیم
جونکوک:زن داداش پس از خودمونی
_نانسی ببند دهنتو (خنده)
نانسی:ها چیه دروغ میگم عنتر
+هی هی به هم فوش ندید
_شوخی میکنیم عزیزم وگرنه ما همو خیلی دوست داریم
+هوم خوبه.....
۱۴۴.۸k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.