وانشات mercy night پارت2
ک: eğar istesan sana iyi bi arkadaş olabilirim
-اگه بخوای میتونم دوست خوبی برات بشم
و دسشو به معنای دست دادن دراز کرد
ا.ت:tamam
-باشه
و منم بهش دست دادم
کیونگ مین ویو: دختر جیگریه اول گفتم زن داداش آیندم باشه بعدش که فک کردم برا فرند بازی ام دختر خوبیه
البته برا منی ک انقد از داداشم متنفرم عجیبه برا اولین بار فکر جور کردن زن کردم براش
(نامجون× کیونگ مین^ ا.ت÷)
÷koreçı lara benziyorsun
^çünkü Kore çıyım
÷garçekdan mı?
^evet
÷Buraya galmene kaç yıl oldu?
^iki yıl
÷guzal 🙂😔
^ne oldu?
÷ban düngece buraya galdım! Ve san dan başka hiçkimseyı tanımiyorum!
^üzülme.geçar
^yoksa san nereçı sın?
÷irançıyım
^ya valla desene?biz aylem le bile İran kunuşabiliyoroz!
÷öyle mı?
^evet
÷شبیه کره ای هایس
^چون کره ای ام
÷واقعا؟
^آره
÷چند سال شد که اومدی اینجا؟
^دو سال
÷خوبه🙂😔
^چی شده؟
÷من دیشب اومدم اینجا! و جز تو هیچ کسی ام نمیشناسم!
^ناراحت نشو.میگذره
^راسی تو اهل کجایی
÷من ایرانیم
^بگو بخدا؟ما خانوادگی فارسی بلدیم حرف بزنیم
÷واقعا؟
^آره
.
÷پس فارسی حرف بزنیم دیگه
^وایییی
÷(جر خوردن)
کلاس شروع شد و به درسمون پرداختیم...
بعد از تموم شدن مدرسه طبق معمول نامجون اومد سراغم تا منو با خودش ببره عمارت! گفتم چه عالی میشه اگه ا.تم برسونیم اگه با داداشم چش تو چش بشن چی بشه! میخواست تائید کنه که تا راننده رو دید پیچوند و گفت نمیام!داشتم اصرار میکردم کردم که نامجون از اونور داد زد گف بیا دیگه! بیشتر داشتم اصرار میکردم که نامجون از تو ماشین در اومد عینک دودیشو از تو چشاش در اورد همون لحظه ا.ت دستشو محکم از تو دستام کشید بیرون و خداحافظی کرد و رفت. منو نامجونم رفتیم تو ماشین نشسیم و راه افتادیم
ا.ت ویو: یه اولین روزو اومدم پیاده برم مدرسه که رفت و برگشت اینجوری شد
راننده: خانم کجا بودید چرا بی خبر رفتید
÷نمیخواد سوال پیچم کنی داداشم چیزی نمیفهمه
راننده: آخه وظیفم و انجام ندادم
÷اهههه ول کن حوصله بحث ندارم
راننده:خانم
÷بله
راننده:فردا منتظر باشید خودم میام سراغتون
÷باشه
رفتم تو اتاق و خودمو پرت کردم رو تخت که صدا ویبره ی گوشیم اومد و نگاه کردم دیدم بابام زنگ میزنه
÷الو
بابا:سلام خوبی دخترم؟امروز چطور گذشت
÷(نفس عمیق) خوب بود(لبخند خنده صدا دار فیک)
بابا:مادرت گفت خ.ت رو بفرسیم که تنها نباشی
÷عا نههه نه تنها نیسم رفیق پیدا کردم راننده ام هست خدمتکارام هستن
بابا:با خدمتکارا و راننده ام داداش شدی؟
÷آره چطور؟
بابا:هیچی. روابط اجتماعیت خیلی خوبه ماشاالله
÷دختر تو ام دیگه
بابا:فک نکن نفهمیدم! داری میپیچونی که از شر خواهرت دور بمونی آره؟
÷باباااا :/
تا چند روز دیگه میره استانبول خلاصه دارم فراخوان میدم که به خودت مسلط باشی بعداً نگی نگفتی
(قطع کردن گوشی)
ا.ت ویو: وسط اتاق نشستم به آدمین نگاه میکنم (🌚🥀)
-اگه بخوای میتونم دوست خوبی برات بشم
و دسشو به معنای دست دادن دراز کرد
ا.ت:tamam
-باشه
و منم بهش دست دادم
کیونگ مین ویو: دختر جیگریه اول گفتم زن داداش آیندم باشه بعدش که فک کردم برا فرند بازی ام دختر خوبیه
البته برا منی ک انقد از داداشم متنفرم عجیبه برا اولین بار فکر جور کردن زن کردم براش
(نامجون× کیونگ مین^ ا.ت÷)
÷koreçı lara benziyorsun
^çünkü Kore çıyım
÷garçekdan mı?
^evet
÷Buraya galmene kaç yıl oldu?
^iki yıl
÷guzal 🙂😔
^ne oldu?
÷ban düngece buraya galdım! Ve san dan başka hiçkimseyı tanımiyorum!
^üzülme.geçar
^yoksa san nereçı sın?
÷irançıyım
^ya valla desene?biz aylem le bile İran kunuşabiliyoroz!
÷öyle mı?
^evet
÷شبیه کره ای هایس
^چون کره ای ام
÷واقعا؟
^آره
÷چند سال شد که اومدی اینجا؟
^دو سال
÷خوبه🙂😔
^چی شده؟
÷من دیشب اومدم اینجا! و جز تو هیچ کسی ام نمیشناسم!
^ناراحت نشو.میگذره
^راسی تو اهل کجایی
÷من ایرانیم
^بگو بخدا؟ما خانوادگی فارسی بلدیم حرف بزنیم
÷واقعا؟
^آره
.
÷پس فارسی حرف بزنیم دیگه
^وایییی
÷(جر خوردن)
کلاس شروع شد و به درسمون پرداختیم...
بعد از تموم شدن مدرسه طبق معمول نامجون اومد سراغم تا منو با خودش ببره عمارت! گفتم چه عالی میشه اگه ا.تم برسونیم اگه با داداشم چش تو چش بشن چی بشه! میخواست تائید کنه که تا راننده رو دید پیچوند و گفت نمیام!داشتم اصرار میکردم کردم که نامجون از اونور داد زد گف بیا دیگه! بیشتر داشتم اصرار میکردم که نامجون از تو ماشین در اومد عینک دودیشو از تو چشاش در اورد همون لحظه ا.ت دستشو محکم از تو دستام کشید بیرون و خداحافظی کرد و رفت. منو نامجونم رفتیم تو ماشین نشسیم و راه افتادیم
ا.ت ویو: یه اولین روزو اومدم پیاده برم مدرسه که رفت و برگشت اینجوری شد
راننده: خانم کجا بودید چرا بی خبر رفتید
÷نمیخواد سوال پیچم کنی داداشم چیزی نمیفهمه
راننده: آخه وظیفم و انجام ندادم
÷اهههه ول کن حوصله بحث ندارم
راننده:خانم
÷بله
راننده:فردا منتظر باشید خودم میام سراغتون
÷باشه
رفتم تو اتاق و خودمو پرت کردم رو تخت که صدا ویبره ی گوشیم اومد و نگاه کردم دیدم بابام زنگ میزنه
÷الو
بابا:سلام خوبی دخترم؟امروز چطور گذشت
÷(نفس عمیق) خوب بود(لبخند خنده صدا دار فیک)
بابا:مادرت گفت خ.ت رو بفرسیم که تنها نباشی
÷عا نههه نه تنها نیسم رفیق پیدا کردم راننده ام هست خدمتکارام هستن
بابا:با خدمتکارا و راننده ام داداش شدی؟
÷آره چطور؟
بابا:هیچی. روابط اجتماعیت خیلی خوبه ماشاالله
÷دختر تو ام دیگه
بابا:فک نکن نفهمیدم! داری میپیچونی که از شر خواهرت دور بمونی آره؟
÷باباااا :/
تا چند روز دیگه میره استانبول خلاصه دارم فراخوان میدم که به خودت مسلط باشی بعداً نگی نگفتی
(قطع کردن گوشی)
ا.ت ویو: وسط اتاق نشستم به آدمین نگاه میکنم (🌚🥀)
۱۵.۵k
۲۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.