پارت = ۲۴
تقاص دوستی
این دیگه کیه ؟ یعنی کس دیگه هم دنبالمونه ؟ فک نکنم ، این حرفشو با من بود ولی چرا من .
_نکنه از کمکی که بهت کردم پشیمونی ، چطور جرعت میکنی به اموال من اسیب بزنی .
سرمو اوردم بالا تا ببینمش ، یه پسر جوون بود قد بلند جدا با این قیافه خاطر خواهای زیادی داشت .
جیمین باحالت انزجار حرف زد .
÷هیف که اومد وگرنه باید جنازتو میبردن .
و دستمو ول کرد .
+وای ، وای ترسیدم .
_تو به چیزی که میخواستی رسیدی بهتر نیست بری ؟
بعد از شنیدن این حرف احساس کردم دستی دور کمرمه .
_دلم برای بیبیم تنگ شده بود .مارو تنگا بزاری
منو به خودش نزدیک کرد و به خودش چسبود ، اصلا از این وضعیت خوشم نمیومد .
هولش دادم کنارو دستشو از دور کمرم دراوردم .
+به من دست نزن ، اصلا تو کیی؟
÷خب اخرش به چیزی که خواستی رسیدی مثل همیشه خودخواه ، برام اصلا مهم نیست. جونگکوک دیگه نمیخوام ریختتو ببینم . ولی بدون خیلی زود دوباره همو میبینیم .
^شما همو میشناسین ؟
+من میشناسم .
و برگشتم سمت جونگکوک .
+تو ، یه مافیا بزرگی !!چطور ممکنه .
تازه فهمیدم چند وقت پیش توی یه اخبار دیده بودم اون مافیا بود ، جزء چنتا از مافیاهای بزرگ جهان بود .
با تعجب داشتم بهش نگاه میکردم ، اونم با لبخند
ادامه دارد .....
این دیگه کیه ؟ یعنی کس دیگه هم دنبالمونه ؟ فک نکنم ، این حرفشو با من بود ولی چرا من .
_نکنه از کمکی که بهت کردم پشیمونی ، چطور جرعت میکنی به اموال من اسیب بزنی .
سرمو اوردم بالا تا ببینمش ، یه پسر جوون بود قد بلند جدا با این قیافه خاطر خواهای زیادی داشت .
جیمین باحالت انزجار حرف زد .
÷هیف که اومد وگرنه باید جنازتو میبردن .
و دستمو ول کرد .
+وای ، وای ترسیدم .
_تو به چیزی که میخواستی رسیدی بهتر نیست بری ؟
بعد از شنیدن این حرف احساس کردم دستی دور کمرمه .
_دلم برای بیبیم تنگ شده بود .مارو تنگا بزاری
منو به خودش نزدیک کرد و به خودش چسبود ، اصلا از این وضعیت خوشم نمیومد .
هولش دادم کنارو دستشو از دور کمرم دراوردم .
+به من دست نزن ، اصلا تو کیی؟
÷خب اخرش به چیزی که خواستی رسیدی مثل همیشه خودخواه ، برام اصلا مهم نیست. جونگکوک دیگه نمیخوام ریختتو ببینم . ولی بدون خیلی زود دوباره همو میبینیم .
^شما همو میشناسین ؟
+من میشناسم .
و برگشتم سمت جونگکوک .
+تو ، یه مافیا بزرگی !!چطور ممکنه .
تازه فهمیدم چند وقت پیش توی یه اخبار دیده بودم اون مافیا بود ، جزء چنتا از مافیاهای بزرگ جهان بود .
با تعجب داشتم بهش نگاه میکردم ، اونم با لبخند
ادامه دارد .....
۲.۳k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.