دوران ما
دوران ما
par:8
....
"وارد خونه شد بی سروصدا تر از قبل طبق گفته ی مامان بابا خدمتکارا رفته بودن خونه خالی بود ولی خوبیش به اینه کهدیگه کسی نیست که از تمام کاراش ایراد بگیره"
"انتظارش از گذشتن زمان کم تر بود. احساس میکرد تمام کارهای امروزش نصف و نیمه مونده.
در تمام مدت فکرو ذهنش درگیر اون بود.
هرچند باهم صمیمی نبودن، ولی انتظار دیدار اون براش اهمیت خاصی داشت.
با صدای خواهرش به خودش اومد
《تهیونگ!؟》
به سمت خواهرش برگشت که با لبخند بزرگی تا بنا گوش باز بود در انتظار جوابش بود ، بهش خیره شد.
ته:اتفاقی افتاده؟
کیومی:میخواستم بدونم فردا میری دانشگاه نه؟
_جای تعجب داشت که همچین سوالی میپرسه...اره میرم.
کیومی:خب..میشه اینو به ا.ت بدی؟
_کیومی برگهی نسبتا کوچیکی جلوش گذاشت و ادامه ی حرفش رو زد...خب قراره فردا عصر با ا.ت بریم جایی این آدرس اونجاست که باید همدیگه رو ملاقات کنیم
ته:چ..چرا بهش پیام نمیدی؟
کیومی:بنظرم اینجوری برای اوایل اشناییمون جالب تر باشه...اوپا لطفااا اینو بهش بده فقط همین یه بار باشه؟
ته:باشه اگه دیدمش بهش میدم
کیومی:ممنون تهیونگاااا قول میدم دفعه بعدی جبران کنم....
_بعد از رفتن کیومی نگاهی به برگه انداخت ادرس رو با شکل برای ا.ت توضیح داده بود خنده دار بود"
_________________
like:. 15
________________
عزیزان لطف کنید یه نظر بدید لال نباشید
ببینید قرار بود فیک غمگین تموم شه ولی یه چند نفر اومدیدن دایر گفتین که بد تمومش نکنم و من نمیدونم چه غلطی کنم یکم راهنمایی بفرمائید
par:8
....
"وارد خونه شد بی سروصدا تر از قبل طبق گفته ی مامان بابا خدمتکارا رفته بودن خونه خالی بود ولی خوبیش به اینه کهدیگه کسی نیست که از تمام کاراش ایراد بگیره"
"انتظارش از گذشتن زمان کم تر بود. احساس میکرد تمام کارهای امروزش نصف و نیمه مونده.
در تمام مدت فکرو ذهنش درگیر اون بود.
هرچند باهم صمیمی نبودن، ولی انتظار دیدار اون براش اهمیت خاصی داشت.
با صدای خواهرش به خودش اومد
《تهیونگ!؟》
به سمت خواهرش برگشت که با لبخند بزرگی تا بنا گوش باز بود در انتظار جوابش بود ، بهش خیره شد.
ته:اتفاقی افتاده؟
کیومی:میخواستم بدونم فردا میری دانشگاه نه؟
_جای تعجب داشت که همچین سوالی میپرسه...اره میرم.
کیومی:خب..میشه اینو به ا.ت بدی؟
_کیومی برگهی نسبتا کوچیکی جلوش گذاشت و ادامه ی حرفش رو زد...خب قراره فردا عصر با ا.ت بریم جایی این آدرس اونجاست که باید همدیگه رو ملاقات کنیم
ته:چ..چرا بهش پیام نمیدی؟
کیومی:بنظرم اینجوری برای اوایل اشناییمون جالب تر باشه...اوپا لطفااا اینو بهش بده فقط همین یه بار باشه؟
ته:باشه اگه دیدمش بهش میدم
کیومی:ممنون تهیونگاااا قول میدم دفعه بعدی جبران کنم....
_بعد از رفتن کیومی نگاهی به برگه انداخت ادرس رو با شکل برای ا.ت توضیح داده بود خنده دار بود"
_________________
like:. 15
________________
عزیزان لطف کنید یه نظر بدید لال نباشید
ببینید قرار بود فیک غمگین تموم شه ولی یه چند نفر اومدیدن دایر گفتین که بد تمومش نکنم و من نمیدونم چه غلطی کنم یکم راهنمایی بفرمائید
۲.۶k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.