زندگی پر معنا
#زندگی_پر_معنا
P19
=:کدوم حرف؟....
+:همونی که گفتی... دوسم داری؟....
=:خب معلومه....
+:[بدون اینکه جونگکوک بفهمه ذوق کردم و رفتم زیر پتو... چشمامو بستم بعد از چند مین خوابم برد]
<<ویو کوک>>
خیلی گرمم بود رفتم سمت بالکن که دیدم ا.ت اونجا خوابیده.. یک خنده ی ریز کردم... بلندش کردم و گذاشتمش روی تخت.... خودمم کنارش خوابیدم و بعد از چند دقیقه چشمام سنگین شد و سیاهی.....
ویو صبح(ویو ا.ت)
صبح بیدار شدم و دیدم رو تخت کوکم ولی خود کوک نبود
یک نگاه به ساعت انداختم.....
+:اوه ش*ت دیرم شده.....
.....
سریع بلند شدم و رفتم دستشویی موهامو شونه کردم و یک آرایش کمرنگ کردم و یک لباس تقریبا خوشگل پوشیدم(عکس میدم) و رفتم پایین.......
+:سلام دایی جان.... سلام زندایی جان..
%:سلام دخترم صبحت بخیر(لبخند)
((€علامت زنداییش ))
€:سلام عزیزم...
@:سلام(خابالو)
@:ا.ت تو مگه نباید بری سرکار...
+:آخ یادم رف.... فعلا)
=:ا.ت من میرسونمت ....
+:تو از کجا در اومدی ولی باشه....
=:بریم...
+:بریم....
ادامه دارد...
P19
=:کدوم حرف؟....
+:همونی که گفتی... دوسم داری؟....
=:خب معلومه....
+:[بدون اینکه جونگکوک بفهمه ذوق کردم و رفتم زیر پتو... چشمامو بستم بعد از چند مین خوابم برد]
<<ویو کوک>>
خیلی گرمم بود رفتم سمت بالکن که دیدم ا.ت اونجا خوابیده.. یک خنده ی ریز کردم... بلندش کردم و گذاشتمش روی تخت.... خودمم کنارش خوابیدم و بعد از چند دقیقه چشمام سنگین شد و سیاهی.....
ویو صبح(ویو ا.ت)
صبح بیدار شدم و دیدم رو تخت کوکم ولی خود کوک نبود
یک نگاه به ساعت انداختم.....
+:اوه ش*ت دیرم شده.....
.....
سریع بلند شدم و رفتم دستشویی موهامو شونه کردم و یک آرایش کمرنگ کردم و یک لباس تقریبا خوشگل پوشیدم(عکس میدم) و رفتم پایین.......
+:سلام دایی جان.... سلام زندایی جان..
%:سلام دخترم صبحت بخیر(لبخند)
((€علامت زنداییش ))
€:سلام عزیزم...
@:سلام(خابالو)
@:ا.ت تو مگه نباید بری سرکار...
+:آخ یادم رف.... فعلا)
=:ا.ت من میرسونمت ....
+:تو از کجا در اومدی ولی باشه....
=:بریم...
+:بریم....
ادامه دارد...
۴.۹k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.