رئیس مافیا
رئیس مافیا
P1
-چرا اسلحه رو کج گرفتی صاف بگیر
+از خودت ایراد بگیر بیشعور...خب نمیشه...نمیتونم....هوفففف....ولش کن
- اولا بیشعور خودتی دوما انقدر غر نزن...بیا باید یاد بگیری
+چه گناهی کردم آخه ...چرا باید یاد بگیرم
-مجبوری میفهمی...خانوادت با یه باند معامله کردن و چند وقته نیستن باید یاد بگیری از خودت دفاع کنی و خودت میدونی خانواده هامون یکی از مافیاهای بزرگن.....
+ هووففف...الان درسته؟
-آره بالاخره
°بچه ها بیاین ناهار آمادس
+-الان میایم
___
+دستتون درد نکنه...ببخشید باعث زحمت شدم
°نه بابا چه زحمتی میگم ا.ت از مادرت خبری نشد
+نه بابا هم رفت دنبال مامان ولی هنوز بر نگشته
(صدای شکستن پنجره)
+(جیغ)
-نترس....مامان برو قایم شو سریععع
°اما
-بدووو..ا.ت بیاا کمکم
&ا.ت رو یا میدید یا بد میبینید
+(جیغ)من نمیخوام بیام
-آروم باش چیزایی که بهت یاد دادمو به یادت بیار الان باید اونارو به کار ببری...یادت که نرفته این الان مثل یه امتحانه
-۳
+ولی
-۲
-۱
+(صدای شلیک به دست و پای&)
&آخخ
+به گوه خوردن میوفتی یا نه مردتیکه
-بکشش
+چی....باشه
+...(صدای شلیک )
-چقدر خشن درست از مغزش زدی...آفرین نشونه گیری خوبی بود
+درس پس میدم آقا، ولی وییی چه بد شد
-باید عادت کنی،خوبه دختر یه مافیایی انقد سوسولی
+ یااا پررو نشو بیا اینو جمعش کنیم
°هییی همه جا رو خون برداشته...خودتون پاک میکنیدا
+-(باخنده)چشم
+اه جونگکوک نکن چرا خون کثیفشو مالیدی به صورتم
-خب توهم به صورت من بمال
+بیا درست رو لپت...(قرار گرفتن لب های جونگکوک روی لب های ا.ت)
+یاااا داری چی کار میکنی
-چیه...نمیتونم دوست دخترمو ببوسم
+اگه مامانت ببینه چی
-خب ببینه
+یااااا(اسلحه رو روی پیشونی جونگکوک گذاشت)
-خیله خب تسلیم
+ولی عجیب نیست این چرا یه نفر بود
-خب اینا خبر ندارن که این چیزارو بهت یاد دادم فکر میکنن ضعیفی احتمالا دو نفرن که یکیشون اومده داخل تا تو رو ببره اون یکی هم منتظره
+خب الان میاد که
-نگهبان برای چی هست اونجا؟برای همین موقع ها نگران نباش
√قربان یه مزاحم اینجاس...
-سریع بکشینش از ما نیست ماشینو جنازشو نابود کنید این جنازه ای هم که دادم بهتون با او یارو نابودش کنید.
√چشم
(پرش زمانی یک روز بعد)
-خوبه داری راه میوفتی
+الان درسته دیگه؟
-آره دیگه
^سلام بچه ها
+عه بابااا سلاممم...پس مامان کجاست
^ا.ت بیا بریم حرف بزنیم
+چی شده؟
^ا.ت مامانتو کشتن...منو فرستادن تورو متقاعد کنم که بری اگه باهاشون نری هر کسی که اطرافت باشه رو میکشن...نمیخوام تو یا کس دیگه ای آسیب ببینه ....بهت نمیگم باهام بیای بهت میگم فرار کنی مدارک منو بردار و برو از اینجا فقط برو
+چی....مامانم....من اخه کجا برم....جایی ندارم که برم...اصلا چرا باید فرار کنم...(با گریه)
- ا.ت هیچ جا لازم نیست بری(رفت دست ا.ت رو گرفت)
-من بهش کمک میکنم که از خودش و اطرافیانش دفاع کنه نمیخواد فرار کنه....
°ا.ت دخترم میای کمکم؟
+ا...الان میام خاله(اشکاشو پاک کرد)
^پسره هرزه تو نمیدونی ا.ت باید بمیره چرا اینجوری میکنی....ا.ت دختر همون زنه باید کشته بشه
-درسته مادر ا.ت زن خیانتکاری بود و اطلاعات باندتون رو به رقیبتون داد ولی من نمیذارم ا.ت رو هم بکشین... مگه ا.ت چه گناهی کرده ....اگر قصد جونشو بکنید بهش میگم که شما چه کثافتی هستین و چی کارا کردین
^برات گرون تموم میشه
+خودمم میدونم
ویو جونگکوک:
با رفتن پدر ا.ت عصبی شدم چرا باید ا.ت رو هم بکشه....نمیفهمم پدر من هیچ وقت نمیومد به خاطر کارش جون مارو به خطر بندازه... آخرشم خودش کشته شد ....هر وقت عصبی میشدم به کیسه بکس مشت میزدم...یادم رفته بود دستکش دستم کنم
+جونگکوک...نکن بدون دستکش داری مشت میزنی...از دستات داره خون میاد ولش کن
+جونگکوک(با داد) ول کن بهت میگم باز تو عصبی شدی
-ها....ببخشید حواسم نبود(با لحن ملایم)
+نگا دستاتو به چه روزی انداختی بیا ببندم برات
+بدون دستکش چرا ضربه میزنی آخه ..دیوونه شدی
-آره...وقتی اشکاتو ببینم دیوونه میشم
+یا بس کن....مامانم مرده ها یه عزاداری رو تخفیف بده
-باید یه سری چیزارو بدونی ....یه سری مدرک تو کشویی که قفل کردم گذاشتم اینم کلیدش برو اونارو بخون...میدونم برات سخته ولی باید در جریان باشی تا وقتی اتفاقی افتاد بتونی فرار کنی یا باند خودتو تشکیل بدی
+یعنی چی
-شششش...به موقعش میفهمی چرا اینارو دارم بهت میگم
P1
-چرا اسلحه رو کج گرفتی صاف بگیر
+از خودت ایراد بگیر بیشعور...خب نمیشه...نمیتونم....هوفففف....ولش کن
- اولا بیشعور خودتی دوما انقدر غر نزن...بیا باید یاد بگیری
+چه گناهی کردم آخه ...چرا باید یاد بگیرم
-مجبوری میفهمی...خانوادت با یه باند معامله کردن و چند وقته نیستن باید یاد بگیری از خودت دفاع کنی و خودت میدونی خانواده هامون یکی از مافیاهای بزرگن.....
+ هووففف...الان درسته؟
-آره بالاخره
°بچه ها بیاین ناهار آمادس
+-الان میایم
___
+دستتون درد نکنه...ببخشید باعث زحمت شدم
°نه بابا چه زحمتی میگم ا.ت از مادرت خبری نشد
+نه بابا هم رفت دنبال مامان ولی هنوز بر نگشته
(صدای شکستن پنجره)
+(جیغ)
-نترس....مامان برو قایم شو سریععع
°اما
-بدووو..ا.ت بیاا کمکم
&ا.ت رو یا میدید یا بد میبینید
+(جیغ)من نمیخوام بیام
-آروم باش چیزایی که بهت یاد دادمو به یادت بیار الان باید اونارو به کار ببری...یادت که نرفته این الان مثل یه امتحانه
-۳
+ولی
-۲
-۱
+(صدای شلیک به دست و پای&)
&آخخ
+به گوه خوردن میوفتی یا نه مردتیکه
-بکشش
+چی....باشه
+...(صدای شلیک )
-چقدر خشن درست از مغزش زدی...آفرین نشونه گیری خوبی بود
+درس پس میدم آقا، ولی وییی چه بد شد
-باید عادت کنی،خوبه دختر یه مافیایی انقد سوسولی
+ یااا پررو نشو بیا اینو جمعش کنیم
°هییی همه جا رو خون برداشته...خودتون پاک میکنیدا
+-(باخنده)چشم
+اه جونگکوک نکن چرا خون کثیفشو مالیدی به صورتم
-خب توهم به صورت من بمال
+بیا درست رو لپت...(قرار گرفتن لب های جونگکوک روی لب های ا.ت)
+یاااا داری چی کار میکنی
-چیه...نمیتونم دوست دخترمو ببوسم
+اگه مامانت ببینه چی
-خب ببینه
+یااااا(اسلحه رو روی پیشونی جونگکوک گذاشت)
-خیله خب تسلیم
+ولی عجیب نیست این چرا یه نفر بود
-خب اینا خبر ندارن که این چیزارو بهت یاد دادم فکر میکنن ضعیفی احتمالا دو نفرن که یکیشون اومده داخل تا تو رو ببره اون یکی هم منتظره
+خب الان میاد که
-نگهبان برای چی هست اونجا؟برای همین موقع ها نگران نباش
√قربان یه مزاحم اینجاس...
-سریع بکشینش از ما نیست ماشینو جنازشو نابود کنید این جنازه ای هم که دادم بهتون با او یارو نابودش کنید.
√چشم
(پرش زمانی یک روز بعد)
-خوبه داری راه میوفتی
+الان درسته دیگه؟
-آره دیگه
^سلام بچه ها
+عه بابااا سلاممم...پس مامان کجاست
^ا.ت بیا بریم حرف بزنیم
+چی شده؟
^ا.ت مامانتو کشتن...منو فرستادن تورو متقاعد کنم که بری اگه باهاشون نری هر کسی که اطرافت باشه رو میکشن...نمیخوام تو یا کس دیگه ای آسیب ببینه ....بهت نمیگم باهام بیای بهت میگم فرار کنی مدارک منو بردار و برو از اینجا فقط برو
+چی....مامانم....من اخه کجا برم....جایی ندارم که برم...اصلا چرا باید فرار کنم...(با گریه)
- ا.ت هیچ جا لازم نیست بری(رفت دست ا.ت رو گرفت)
-من بهش کمک میکنم که از خودش و اطرافیانش دفاع کنه نمیخواد فرار کنه....
°ا.ت دخترم میای کمکم؟
+ا...الان میام خاله(اشکاشو پاک کرد)
^پسره هرزه تو نمیدونی ا.ت باید بمیره چرا اینجوری میکنی....ا.ت دختر همون زنه باید کشته بشه
-درسته مادر ا.ت زن خیانتکاری بود و اطلاعات باندتون رو به رقیبتون داد ولی من نمیذارم ا.ت رو هم بکشین... مگه ا.ت چه گناهی کرده ....اگر قصد جونشو بکنید بهش میگم که شما چه کثافتی هستین و چی کارا کردین
^برات گرون تموم میشه
+خودمم میدونم
ویو جونگکوک:
با رفتن پدر ا.ت عصبی شدم چرا باید ا.ت رو هم بکشه....نمیفهمم پدر من هیچ وقت نمیومد به خاطر کارش جون مارو به خطر بندازه... آخرشم خودش کشته شد ....هر وقت عصبی میشدم به کیسه بکس مشت میزدم...یادم رفته بود دستکش دستم کنم
+جونگکوک...نکن بدون دستکش داری مشت میزنی...از دستات داره خون میاد ولش کن
+جونگکوک(با داد) ول کن بهت میگم باز تو عصبی شدی
-ها....ببخشید حواسم نبود(با لحن ملایم)
+نگا دستاتو به چه روزی انداختی بیا ببندم برات
+بدون دستکش چرا ضربه میزنی آخه ..دیوونه شدی
-آره...وقتی اشکاتو ببینم دیوونه میشم
+یا بس کن....مامانم مرده ها یه عزاداری رو تخفیف بده
-باید یه سری چیزارو بدونی ....یه سری مدرک تو کشویی که قفل کردم گذاشتم اینم کلیدش برو اونارو بخون...میدونم برات سخته ولی باید در جریان باشی تا وقتی اتفاقی افتاد بتونی فرار کنی یا باند خودتو تشکیل بدی
+یعنی چی
-شششش...به موقعش میفهمی چرا اینارو دارم بهت میگم
۱۱.۹k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.