عشق اجباری مافیا پارت ۱۵
ا/ت ویو
داشتم کارای هرزه خانم رو انجام میدادم که دلم درد گرفت. رفتم دستشویی و بله پریود بودم پس به قرص مسکن خوردم و نشستم کاراشو انجام بدم .
که یهو زنگ در خورد. رفتم درو وا کردم .
کلا اعضای بی تی اس غیر جیمین : سلاممممم
جیهوپ:ا/ت چرا لباس خدمتکار ها رو پوشید ؟
ا/ت:بخاطر اون هرزه خانم و آقای پارک
شوگا:جیمین؟
جیمین:سلام بچه ها
اعضا غیر جیمین:این چکاری بود کردی؟
جیمین:چند بار بگم زن خودمه هرکاری بخوام باهاش می کنم.
اعضا غیر جیمین:مارو دعوت کردی اینو ببنیم؟
جیمین:نه بیایین بشنید.
*اعضا نشستن
جیمین:خوب فردا می خوام یه مهمونی بگیرم شما هم دعوتید با زناتون
شوگا:پسر به جای اینکارا با زنت وقت بگذرون.
جیمین:زن من لیناعه
جین:بچه از دست رفت.
جیمین:می خوایین بیایین می خوایین نیایین.
اعضا غیر جیمین:باشه می ایم(حرفشونو زوری میزنن)
پرش زمانی به شب
لینا:هرزه
ا/ت:بلههههه(حرص)
لینا:من پاستا و انواع پیتزا و مرغ سوخاری و .....(کلا هرچی غذا رو زمینه) تا فردا برا مهمونی می خوامممم.
ا/ت:ولی نمیشه تا فردا اینهمه غذا
لینا:نزار بدترش کنم هرزه خانم
ا/ت: چشمم
ا/ت ویو
برا اینکه اون غذا ها رو آماده کنم کل شب رو تا ساعت ۸ صبح بیدار بودم و بالاخره تموم شد خیلی دل و کمرم درد میکرد پس فقط رفتم دراز کشیدم.
پرش زمانی به ۶ شب
.......
.خواب بودم که با صدای موزیک بیدار شدم رفتم بیرون دیدم مراسم داره شروع میشه که یهو هرزه خانم اومد جلوم.
لینا:این چجور شستن لباسا بود.
ا/ت:بخدا من خوب شستم.
لینا: نخیرم برو بیرون اینارو بشور کسی نمیبینه.(تو حیاط)
ا/ت:ولی هوا بارونیه
لینا: به من چه ببینم جیمین چه تنبیهی برات داره.
ا/ت: غلط کردم میرم میشورم.
ویو ا/ت
داشتم لباسارو می شستم که بارون شروع به باریدن کرد خیس شده بودم ولی از جیمین می ترسیدم. پس ادامه دادم که یهو کت یکی رو رو شونه هام حس کردم سرمو بالا بردن.
آقا:خوبین؟اینجا چیکار می کنید؟ باران داره میاد با من بیایین تو
ادامه دارد.......
حرفی ندارم😹😐😹
#فیک #سناریو #وانشات
ساری اگه بد بودد.مایل به حمایت؟؟✨
داشتم کارای هرزه خانم رو انجام میدادم که دلم درد گرفت. رفتم دستشویی و بله پریود بودم پس به قرص مسکن خوردم و نشستم کاراشو انجام بدم .
که یهو زنگ در خورد. رفتم درو وا کردم .
کلا اعضای بی تی اس غیر جیمین : سلاممممم
جیهوپ:ا/ت چرا لباس خدمتکار ها رو پوشید ؟
ا/ت:بخاطر اون هرزه خانم و آقای پارک
شوگا:جیمین؟
جیمین:سلام بچه ها
اعضا غیر جیمین:این چکاری بود کردی؟
جیمین:چند بار بگم زن خودمه هرکاری بخوام باهاش می کنم.
اعضا غیر جیمین:مارو دعوت کردی اینو ببنیم؟
جیمین:نه بیایین بشنید.
*اعضا نشستن
جیمین:خوب فردا می خوام یه مهمونی بگیرم شما هم دعوتید با زناتون
شوگا:پسر به جای اینکارا با زنت وقت بگذرون.
جیمین:زن من لیناعه
جین:بچه از دست رفت.
جیمین:می خوایین بیایین می خوایین نیایین.
اعضا غیر جیمین:باشه می ایم(حرفشونو زوری میزنن)
پرش زمانی به شب
لینا:هرزه
ا/ت:بلههههه(حرص)
لینا:من پاستا و انواع پیتزا و مرغ سوخاری و .....(کلا هرچی غذا رو زمینه) تا فردا برا مهمونی می خوامممم.
ا/ت:ولی نمیشه تا فردا اینهمه غذا
لینا:نزار بدترش کنم هرزه خانم
ا/ت: چشمم
ا/ت ویو
برا اینکه اون غذا ها رو آماده کنم کل شب رو تا ساعت ۸ صبح بیدار بودم و بالاخره تموم شد خیلی دل و کمرم درد میکرد پس فقط رفتم دراز کشیدم.
پرش زمانی به ۶ شب
.......
.خواب بودم که با صدای موزیک بیدار شدم رفتم بیرون دیدم مراسم داره شروع میشه که یهو هرزه خانم اومد جلوم.
لینا:این چجور شستن لباسا بود.
ا/ت:بخدا من خوب شستم.
لینا: نخیرم برو بیرون اینارو بشور کسی نمیبینه.(تو حیاط)
ا/ت:ولی هوا بارونیه
لینا: به من چه ببینم جیمین چه تنبیهی برات داره.
ا/ت: غلط کردم میرم میشورم.
ویو ا/ت
داشتم لباسارو می شستم که بارون شروع به باریدن کرد خیس شده بودم ولی از جیمین می ترسیدم. پس ادامه دادم که یهو کت یکی رو رو شونه هام حس کردم سرمو بالا بردن.
آقا:خوبین؟اینجا چیکار می کنید؟ باران داره میاد با من بیایین تو
ادامه دارد.......
حرفی ندارم😹😐😹
#فیک #سناریو #وانشات
ساری اگه بد بودد.مایل به حمایت؟؟✨
۵۵.۹k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.