p13
_وقتی تو زیرم بودی احح اره...
+هییی...کجاش درد میکنه؟
_این گودیش...
با دستم فشار دادم..
+اینجا...
_آیییی..اره همونه!
هیچ لباسی تنم نبود و درد هم نداشتم زیاد...
رفتم و از تو کشوی روبه رو روغن بدنمون برداشتم....
+ته روغ....
داشتم بر میگشتم دیدم ته برگشته و داره بهمنگاه میکنه....
+چیکار میکنییی ته!
با این کمر دردت هم نمیخوای لاشی بازیاتو کنار بزاری؟
_نه بیبی!
و دوباره برگشت سرجاش....
رفتم بالا سرش نشستم...
_....
+ته کجارو نگاه میکنی؟
_همونجا رو!
+خیلی بیشعوری....
و رفتم از توی کمد یه تیشرت بلند برداشتم و پوشیدم!
_باشههه دیگه نگاه نمیکنم...اصلا دوست دارم....زنمی....
+ما هنوز ازدواج نکردیم...
_میکنیم!
یکم از روغنو ریختم روی دستم و مالیدم به کمرش...
_اخخخخ آرومم.....
+خب بابا...
_درد میکنه!
+میخوای بوسش کنم خوب شه؟.....
_مسخره!ایییی درد میکنههه...
آروم آروم کمرشون ماساژ میدادم و یک ساعت گذشت....
+خوب شدی عزیزم؟
_آخ اره.....
آروم برگشت و از تخت اومد پایین...
+تهیونگ....لباس نپوشی اصلا ها!
_نمیپوشم باشه...
+تهیونگ جدی ام!
_چیه مگه....
+حداقل باکسرتو بپوش....
_نمیخوامم!
+ته نگو اونجوری میخوای بری تو حال!
_چبه خب؟
+شاید یکی باشه تو حال....
_بریم حموم...
+هوم بریم...
_ولی دیدی دیشب چجوری جیغ میزدی؟
+ته میشه انقدر بروم نیاری؟
_نچچچ...حال کردم قشنگ....
+ت...ته؟
_جون
+چر..چرا تخت کثیف نشده بود؟
_(میخنده)
+ته چیکار کردی؟ها؟؟
_من بهت گفتم بچه میخوام!
تو قبول نکردی و مجبور شدم بریزم توت....
+..چ..چی؟
_تو بزودی باردار میشی عزیزم....
+ته من نمیخواستم!
_دیگه چیزیه که شده!(خنده)
+هه هه هه...
به من دست نزن دیگه¡
_میزنم...کی میخواد چیزی بگه....تو الان همچیت متعلق به منه..قلبت هم همینطور!
۱ سال بعد...#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
+هییی...کجاش درد میکنه؟
_این گودیش...
با دستم فشار دادم..
+اینجا...
_آیییی..اره همونه!
هیچ لباسی تنم نبود و درد هم نداشتم زیاد...
رفتم و از تو کشوی روبه رو روغن بدنمون برداشتم....
+ته روغ....
داشتم بر میگشتم دیدم ته برگشته و داره بهمنگاه میکنه....
+چیکار میکنییی ته!
با این کمر دردت هم نمیخوای لاشی بازیاتو کنار بزاری؟
_نه بیبی!
و دوباره برگشت سرجاش....
رفتم بالا سرش نشستم...
_....
+ته کجارو نگاه میکنی؟
_همونجا رو!
+خیلی بیشعوری....
و رفتم از توی کمد یه تیشرت بلند برداشتم و پوشیدم!
_باشههه دیگه نگاه نمیکنم...اصلا دوست دارم....زنمی....
+ما هنوز ازدواج نکردیم...
_میکنیم!
یکم از روغنو ریختم روی دستم و مالیدم به کمرش...
_اخخخخ آرومم.....
+خب بابا...
_درد میکنه!
+میخوای بوسش کنم خوب شه؟.....
_مسخره!ایییی درد میکنههه...
آروم آروم کمرشون ماساژ میدادم و یک ساعت گذشت....
+خوب شدی عزیزم؟
_آخ اره.....
آروم برگشت و از تخت اومد پایین...
+تهیونگ....لباس نپوشی اصلا ها!
_نمیپوشم باشه...
+تهیونگ جدی ام!
_چیه مگه....
+حداقل باکسرتو بپوش....
_نمیخوامم!
+ته نگو اونجوری میخوای بری تو حال!
_چبه خب؟
+شاید یکی باشه تو حال....
_بریم حموم...
+هوم بریم...
_ولی دیدی دیشب چجوری جیغ میزدی؟
+ته میشه انقدر بروم نیاری؟
_نچچچ...حال کردم قشنگ....
+ت...ته؟
_جون
+چر..چرا تخت کثیف نشده بود؟
_(میخنده)
+ته چیکار کردی؟ها؟؟
_من بهت گفتم بچه میخوام!
تو قبول نکردی و مجبور شدم بریزم توت....
+..چ..چی؟
_تو بزودی باردار میشی عزیزم....
+ته من نمیخواستم!
_دیگه چیزیه که شده!(خنده)
+هه هه هه...
به من دست نزن دیگه¡
_میزنم...کی میخواد چیزی بگه....تو الان همچیت متعلق به منه..قلبت هم همینطور!
۱ سال بعد...#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
۳۳.۳k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.