بی رحم تر از همه/پارت3
اسلایدها:عمارت_لی هایون
جونگکوک: همین الان کای از بیمارستان برگشت...گفت که دختره تو کماس
شوگا: هممم...پس هنوز خانوادشو باخبر نکرده
جونگکوک: پزشکش اشاره کرد که ممکنه وقتی به هوش بیاد چیزی یادش نباشه
تهیونگ: یعنی حافظشو از دست بده؟
جونگکوک:آره
شوگا: اگه چیزی یادش نباشه لازم نیس یکی دیگه رو هم سر به نیست کنیم
جونگکوک: ماشینش چی؟ اونکه اینجاس
شوگا: اونم چپ میکنه میره ته دره چون خود دختره تو شب حواسش پرت شده...
مگه نه؟!
جونگکوک: اکی
تهیونگ: من یه فکر دیگه دارم
شوگا: چی؟
تهیونگ: اگه کاملا حافظش پاک شده باشه و این وضعیتش دائمی باشه مثل یه بچه کوچیک میمونه که ذهنش آماده تربیت شدن و شکل گرفتنه
جونگکوک: نکنه میخوای بگی بیاریمش اینجا
شوگا: که چی بشه؟!
تهیونگ: برای بعضی معاملات و کارامون نیازداریم یه خانوم بینمون باشه تا همه چی طبیعی تر به نظر بیاد گاهی که طرف حسابمون یه زنه یا وقتی میخوایم یه زنو از میون برداریم به نسبت دچار مشکل میشیم اما اگه یه دختر تو گروهمون بود خیلی عالی میشد
جونگکوک: اون دختر مافیا نیست!
قاعدتاً بلد نیست اسلحه دست بگیره و شلیک کنه...
از کجا معلوم که اصلا بتونه آدم بکشه؟!
تهیونگ: همینکه حافظه نداشته باشه کافیه تا بتونم به راحتی اسلحه دست گرفتنو یادش بدم من کاری میکنم که به راحتی آدم بکشه هر جنایتی فقط دفعه ی اولش سخته بعدش دیگه بدون کمک من انجامش میده
شوگا: اگه یه روزی حافظش برگرده چی؟
تهیونگ: اون موقع باید انتخاب کنه که میخواد زنده بمونه یا بمیره حالا هرچقدم پشیمون باشه مهم نیست پشیمونی توی کار ما برابر با مرگه
جونگکوک: هیونگ نظرت چیه ؟ با حرف تهیونگ موافقی؟
شوگا: صبرکنید از کما بیرون بیاد بعدش از بیمارستان بدزدینش... ما نمیتونیم به طور عادی مرخصش کنیم اگه حافظش پاک شده باشه زنده میمونه در غیر اینصورت خودتون میکشینش...
تهیونگ: قبوله....
دو روز بعد از زبان جونگکوک:
دختری که جیمین باهاش تصادف کرد زنده موند...
اما همچنان هیچکس به ملاقاتش نیومد به هر سختی و مشقتی بود از بیمارستان دزدیدیمش و به خونه آوردیمش هنوز یکم گیج دارو و سِرُم هاش بود و همش توی خواب بود بنابراین موقع دزدیدنش اذیتمون نکرد آوردیمش عمارت و بردیمش تو یکی از اتاقا که استراحت کنه باید دید سرنوشت چی براش رقم میزنه...بمیره یا زنده بمونه....
از زبان جیمین: با پیشنهادی که تهیونگ داده بود خیلی موافق نبودم...
برای همین سپردم تحقیق کنن...
نیاز داشتم بدونم خانواده دختره کی هستن؟ کجان؟ که ما حداقل بدونیم این دختر کیه تا بعدها مشکلی پیش نیاد...
جونگکوک: همین الان کای از بیمارستان برگشت...گفت که دختره تو کماس
شوگا: هممم...پس هنوز خانوادشو باخبر نکرده
جونگکوک: پزشکش اشاره کرد که ممکنه وقتی به هوش بیاد چیزی یادش نباشه
تهیونگ: یعنی حافظشو از دست بده؟
جونگکوک:آره
شوگا: اگه چیزی یادش نباشه لازم نیس یکی دیگه رو هم سر به نیست کنیم
جونگکوک: ماشینش چی؟ اونکه اینجاس
شوگا: اونم چپ میکنه میره ته دره چون خود دختره تو شب حواسش پرت شده...
مگه نه؟!
جونگکوک: اکی
تهیونگ: من یه فکر دیگه دارم
شوگا: چی؟
تهیونگ: اگه کاملا حافظش پاک شده باشه و این وضعیتش دائمی باشه مثل یه بچه کوچیک میمونه که ذهنش آماده تربیت شدن و شکل گرفتنه
جونگکوک: نکنه میخوای بگی بیاریمش اینجا
شوگا: که چی بشه؟!
تهیونگ: برای بعضی معاملات و کارامون نیازداریم یه خانوم بینمون باشه تا همه چی طبیعی تر به نظر بیاد گاهی که طرف حسابمون یه زنه یا وقتی میخوایم یه زنو از میون برداریم به نسبت دچار مشکل میشیم اما اگه یه دختر تو گروهمون بود خیلی عالی میشد
جونگکوک: اون دختر مافیا نیست!
قاعدتاً بلد نیست اسلحه دست بگیره و شلیک کنه...
از کجا معلوم که اصلا بتونه آدم بکشه؟!
تهیونگ: همینکه حافظه نداشته باشه کافیه تا بتونم به راحتی اسلحه دست گرفتنو یادش بدم من کاری میکنم که به راحتی آدم بکشه هر جنایتی فقط دفعه ی اولش سخته بعدش دیگه بدون کمک من انجامش میده
شوگا: اگه یه روزی حافظش برگرده چی؟
تهیونگ: اون موقع باید انتخاب کنه که میخواد زنده بمونه یا بمیره حالا هرچقدم پشیمون باشه مهم نیست پشیمونی توی کار ما برابر با مرگه
جونگکوک: هیونگ نظرت چیه ؟ با حرف تهیونگ موافقی؟
شوگا: صبرکنید از کما بیرون بیاد بعدش از بیمارستان بدزدینش... ما نمیتونیم به طور عادی مرخصش کنیم اگه حافظش پاک شده باشه زنده میمونه در غیر اینصورت خودتون میکشینش...
تهیونگ: قبوله....
دو روز بعد از زبان جونگکوک:
دختری که جیمین باهاش تصادف کرد زنده موند...
اما همچنان هیچکس به ملاقاتش نیومد به هر سختی و مشقتی بود از بیمارستان دزدیدیمش و به خونه آوردیمش هنوز یکم گیج دارو و سِرُم هاش بود و همش توی خواب بود بنابراین موقع دزدیدنش اذیتمون نکرد آوردیمش عمارت و بردیمش تو یکی از اتاقا که استراحت کنه باید دید سرنوشت چی براش رقم میزنه...بمیره یا زنده بمونه....
از زبان جیمین: با پیشنهادی که تهیونگ داده بود خیلی موافق نبودم...
برای همین سپردم تحقیق کنن...
نیاز داشتم بدونم خانواده دختره کی هستن؟ کجان؟ که ما حداقل بدونیم این دختر کیه تا بعدها مشکلی پیش نیاد...
۱۲.۸k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.