فیک کوک
𝕸𝖞 𝖒𝖆𝖋𝖎𝖆⁶⁴
÷: تقصیر تو نبودم عزیزدلم. تقصیر تو نیست. اون پیدا میشه. باشه؟ انقدر نگران نباش.
دستی روی شکمش کشیدم.
÷: حال کوچولومون چطوره؟
×: خوبه.
÷: آخه من نمیفهمم اصلا تو چهجوری باوجود یه بچه تو شکمت این همه وقت رو توی جنگل دنبال ات میگشتی!
×: خب اون موقع من اصلا حواسم به هیچ چیزی جز ات نبود.
÷:خیلیخب.. برو یه دوش بگیر. منم همینجا نشستم. تا تو برگردی ات هم پیش خودمونه. باشه?
سری تکون داد با قدمای لرزوند سمت حمام رفت.
ویو جئون بزرگ(یاع)
(جونگکوک:اصلا میدونی چی شده!؟ عروس تو، زن بچت(رز) و دختری که تمام عشق زندگی و جون منه(ا.ت) توی اون جنگل لعنتی توی این هوای سرد و تاریک گم شدن و تو چندتا دلقکو برای پیدا کردنشون فرستادی!!؟)
€: وای یوبو! من دارم از نگرانی از حال میرم بعد تو توی فکر اینی که برای چی جونگکوک، اترو عشقش خطاب کرده!؟
مثل همیشه ذهنمو خوند!
$: این دختر تبدیل شده به نقطهضعف جونگکوک. بعد از من همهچیز به جونگکوک منتقل میشه. ولی اگر بقیه متوجه حضور پررنگ ات توی زندگیش بشن سعی میکنن با استفاده از اون از جونگکوک سواستفاده کنن.
€: بس کن مرد. جونگکوک همچین آدمی نیست. تا از خودشون واقعیت رو نپرسیدیم نمیتونیم قضاوت کنیم.
$: عزیزم خودت دیدی چجوری نگرانش بود و بخاطرش چجوری سر اون نگهبان بدبخت عربده کشید!
€: میدونم،میدونم. ولی اون الان به مرد بالغه. ماهم همون قدر نگران بودیم. من به عنوان یک مادر ناتنی اون دختر، دلم میخواست همه آدماتو بخواطر پیدا نکردنش بکشم، چه برسه به اون که واقعا عاشقشه. عزیزم. من پسرمون میشناسم. اصلا جوونهای خودمونو یادت نمیاد؟ یادته چیکارا میکردی؟ ولی کسی از من برای آزار دادنت استفاده میکرد؟ اون خیلی باهوشه. خیلی. اینو خودتم میدونی. چون اون دقیقا مثل خودته!
÷: تقصیر تو نبودم عزیزدلم. تقصیر تو نیست. اون پیدا میشه. باشه؟ انقدر نگران نباش.
دستی روی شکمش کشیدم.
÷: حال کوچولومون چطوره؟
×: خوبه.
÷: آخه من نمیفهمم اصلا تو چهجوری باوجود یه بچه تو شکمت این همه وقت رو توی جنگل دنبال ات میگشتی!
×: خب اون موقع من اصلا حواسم به هیچ چیزی جز ات نبود.
÷:خیلیخب.. برو یه دوش بگیر. منم همینجا نشستم. تا تو برگردی ات هم پیش خودمونه. باشه?
سری تکون داد با قدمای لرزوند سمت حمام رفت.
ویو جئون بزرگ(یاع)
(جونگکوک:اصلا میدونی چی شده!؟ عروس تو، زن بچت(رز) و دختری که تمام عشق زندگی و جون منه(ا.ت) توی اون جنگل لعنتی توی این هوای سرد و تاریک گم شدن و تو چندتا دلقکو برای پیدا کردنشون فرستادی!!؟)
€: وای یوبو! من دارم از نگرانی از حال میرم بعد تو توی فکر اینی که برای چی جونگکوک، اترو عشقش خطاب کرده!؟
مثل همیشه ذهنمو خوند!
$: این دختر تبدیل شده به نقطهضعف جونگکوک. بعد از من همهچیز به جونگکوک منتقل میشه. ولی اگر بقیه متوجه حضور پررنگ ات توی زندگیش بشن سعی میکنن با استفاده از اون از جونگکوک سواستفاده کنن.
€: بس کن مرد. جونگکوک همچین آدمی نیست. تا از خودشون واقعیت رو نپرسیدیم نمیتونیم قضاوت کنیم.
$: عزیزم خودت دیدی چجوری نگرانش بود و بخاطرش چجوری سر اون نگهبان بدبخت عربده کشید!
€: میدونم،میدونم. ولی اون الان به مرد بالغه. ماهم همون قدر نگران بودیم. من به عنوان یک مادر ناتنی اون دختر، دلم میخواست همه آدماتو بخواطر پیدا نکردنش بکشم، چه برسه به اون که واقعا عاشقشه. عزیزم. من پسرمون میشناسم. اصلا جوونهای خودمونو یادت نمیاد؟ یادته چیکارا میکردی؟ ولی کسی از من برای آزار دادنت استفاده میکرد؟ اون خیلی باهوشه. خیلی. اینو خودتم میدونی. چون اون دقیقا مثل خودته!
۷۳۷
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.