فیک//عشق خونین///bleeding heart//
پارت ⁷♡
ویو کوک
براش پاشو پماد زدم و همچنان که داشتم ماساژ میزدم گریش بند اومد بهش نگاه کردم و یه پوز خند زدم
+چیه؟!🥺😠
_اعصاب نداری ها!!!
+چرا باید داشته باشم وقتی این دومین باره😠😠
_چی دومین باره ؟!
باتوجه بهش نگاه کردم
+خب...👈👉 🥺مامانم میگه شاید ربات پام آسیب دیده باشه ....چون این دومین باره که اینجوری میشم...
_...😕
_خب حالا ولش بزار مامانتو صدا کنم
+باشه(خیلی اروم)
_عمه عمههه(داد)
^بله عزیزم
_بیا اینجا پای نیولا پیچ خورده(داد)
مامانش تند اومد تو اتاق و هی بهش میگفت خوبی؟ چیشد ؟چجوری افتادی !؟ یه زره بهش حسودیم شد ولی مهم نبود چون من ....ولش کن
بعد هم من وارد حال شدم و نیولا هم لنگ لنگان اومد کنارم نشست
&واییی دایی جون چی شدد؟!
+هیچی پام پیچ خورد دایی🥹(لوس)
&اوخیی مراقب باش دیگه...
_....
&تو خوبی بابایی
_مرسی
&یه ذره مراقب نیولا باش به حرفش گوش کن بچس
_(سر تکون داد)
وقتی بابام رفت بهش گفتم
_چی میخوری؟!
+بستنی(با شوق )
_🙂
+نه نه واستا من میخوام مامان به موهام گوش وصل کنه(با لوس بازی و لجبازی)
_ ....
+برو برام بیار
_چیو؟؟
+گوشامو!
_مگه گربه ای!؟
+میخوام بشم
_کجا هست؟!
+روی میزت
.
.
.
ویو زن آرتین
داشتم به اون دو تا وروجک نگاه میکردم خیلی باهم کنار میومدن تاحالا ندیده بودم جونگ کوک اینقدر با یه دختر مهربون باشه یا به حرفشون گوش بده
*منو
^ها
*میگم این ۲ تا وروجک چقدر به هم میان
^ها؟! کی!؟... اینا ..؟!
*آره
^کجا آخه؟!
*آخه تا حالا ندیده بودم جونگ کوک اینقدر با کسی مهربون باشه
^😊🙂(به اون دوتا نگاه کرد)
ویو مادر نیولا
فکرشو نمیکردم به هم بیان ولی از اینکه نیولا به جونگ کوک دستور میداد خیلی خندم میگرفت
.
.
^میگم تو هم با این مهمونی راضی نیستی؟!
*آره من که خیلی بدم اومد چون ما اونا رو کجایه خودمون جا بدیم وقتی خودمون جا نمیشیم😅🙄😒
^😂
+مامانن
^بله مامانی
دیدم نیولا دستشو دور گردن کوک گذاشته و داره لنگ لنگان میاد پیشم
^مامانی نکن گردنش درد میگیره!!!!🤯
_نه خاله جون دردم نمیگیره😎
^😟
+مامان درد میکنه
^خب بیا برات پماد بزنم
_من زدم خاله
^تو زدی؟!چرا؟!
_خب دیگه...
^کدومو زدی!ُ؟
_این
اواردم و بهم نشون داد
.
.
.ادامه ۲ لایک
مرسی اگه دوسش داری♡♡
ویو کوک
براش پاشو پماد زدم و همچنان که داشتم ماساژ میزدم گریش بند اومد بهش نگاه کردم و یه پوز خند زدم
+چیه؟!🥺😠
_اعصاب نداری ها!!!
+چرا باید داشته باشم وقتی این دومین باره😠😠
_چی دومین باره ؟!
باتوجه بهش نگاه کردم
+خب...👈👉 🥺مامانم میگه شاید ربات پام آسیب دیده باشه ....چون این دومین باره که اینجوری میشم...
_...😕
_خب حالا ولش بزار مامانتو صدا کنم
+باشه(خیلی اروم)
_عمه عمههه(داد)
^بله عزیزم
_بیا اینجا پای نیولا پیچ خورده(داد)
مامانش تند اومد تو اتاق و هی بهش میگفت خوبی؟ چیشد ؟چجوری افتادی !؟ یه زره بهش حسودیم شد ولی مهم نبود چون من ....ولش کن
بعد هم من وارد حال شدم و نیولا هم لنگ لنگان اومد کنارم نشست
&واییی دایی جون چی شدد؟!
+هیچی پام پیچ خورد دایی🥹(لوس)
&اوخیی مراقب باش دیگه...
_....
&تو خوبی بابایی
_مرسی
&یه ذره مراقب نیولا باش به حرفش گوش کن بچس
_(سر تکون داد)
وقتی بابام رفت بهش گفتم
_چی میخوری؟!
+بستنی(با شوق )
_🙂
+نه نه واستا من میخوام مامان به موهام گوش وصل کنه(با لوس بازی و لجبازی)
_ ....
+برو برام بیار
_چیو؟؟
+گوشامو!
_مگه گربه ای!؟
+میخوام بشم
_کجا هست؟!
+روی میزت
.
.
.
ویو زن آرتین
داشتم به اون دو تا وروجک نگاه میکردم خیلی باهم کنار میومدن تاحالا ندیده بودم جونگ کوک اینقدر با یه دختر مهربون باشه یا به حرفشون گوش بده
*منو
^ها
*میگم این ۲ تا وروجک چقدر به هم میان
^ها؟! کی!؟... اینا ..؟!
*آره
^کجا آخه؟!
*آخه تا حالا ندیده بودم جونگ کوک اینقدر با کسی مهربون باشه
^😊🙂(به اون دوتا نگاه کرد)
ویو مادر نیولا
فکرشو نمیکردم به هم بیان ولی از اینکه نیولا به جونگ کوک دستور میداد خیلی خندم میگرفت
.
.
^میگم تو هم با این مهمونی راضی نیستی؟!
*آره من که خیلی بدم اومد چون ما اونا رو کجایه خودمون جا بدیم وقتی خودمون جا نمیشیم😅🙄😒
^😂
+مامانن
^بله مامانی
دیدم نیولا دستشو دور گردن کوک گذاشته و داره لنگ لنگان میاد پیشم
^مامانی نکن گردنش درد میگیره!!!!🤯
_نه خاله جون دردم نمیگیره😎
^😟
+مامان درد میکنه
^خب بیا برات پماد بزنم
_من زدم خاله
^تو زدی؟!چرا؟!
_خب دیگه...
^کدومو زدی!ُ؟
_این
اواردم و بهم نشون داد
.
.
.ادامه ۲ لایک
مرسی اگه دوسش داری♡♡
۲.۵k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.