(دختری با شاخای مشکی پارت 26)
آنیا: اوکی
رفتم دستشویی و اومدم
دیدم دامیان نیست داشتم میرفتم که یهو یکی چشممو گرفت
آنیا: کی... کیه؟
دامیان: منم
آنیا: وای دامیان ترسوندیم
دامیان: نترس منم جیگر
سرخ شدمو تا گفت جیگر قلبم تند زد
دستشو از روی چشمم برداشتو من بهش نگاه کردم اونم سرخ شده بود
سرشو اورد دمه گوشم و با لحن رمانتیکی گفت
دامیان: دوست دارم (آروم)
آنیا:😳
دامیان: چیه؟
آنیا: چی هیچی هیچی
دامیان: بریم؟
آنیا: بریم
آریما داشت از اون پشت نگاه میکرد
آریما: اه فقط ی ی هفته تا پایان سال مونده من وقت ندارم، اها ی نقشه ی جدید
آریما: دنیلللللللللل(با داد)
دنیل: ها
آریما: خب نقشه ی جدید
دنیل: چی چی
آریما: همونطور که میدونی هفته ی بعد جشن پایان سالمونه
دنیل: خوب
آریما: ما دوتا انقدر خودمونو خشگل میکنیم که آنیا و دامیان عاشق ما بشن
دنیل: باشه
هفته ی بعد
رفتم دستشویی و اومدم
دیدم دامیان نیست داشتم میرفتم که یهو یکی چشممو گرفت
آنیا: کی... کیه؟
دامیان: منم
آنیا: وای دامیان ترسوندیم
دامیان: نترس منم جیگر
سرخ شدمو تا گفت جیگر قلبم تند زد
دستشو از روی چشمم برداشتو من بهش نگاه کردم اونم سرخ شده بود
سرشو اورد دمه گوشم و با لحن رمانتیکی گفت
دامیان: دوست دارم (آروم)
آنیا:😳
دامیان: چیه؟
آنیا: چی هیچی هیچی
دامیان: بریم؟
آنیا: بریم
آریما داشت از اون پشت نگاه میکرد
آریما: اه فقط ی ی هفته تا پایان سال مونده من وقت ندارم، اها ی نقشه ی جدید
آریما: دنیلللللللللل(با داد)
دنیل: ها
آریما: خب نقشه ی جدید
دنیل: چی چی
آریما: همونطور که میدونی هفته ی بعد جشن پایان سالمونه
دنیل: خوب
آریما: ما دوتا انقدر خودمونو خشگل میکنیم که آنیا و دامیان عاشق ما بشن
دنیل: باشه
هفته ی بعد
۲.۰k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.