پارت ۴:
(پرش زمانی به ۶ ماه بعد)
وقتی کوشی رو برداشتم دیدم که دوستم نیسا بود که تو دانشگاه باهم آشنا شده بودیم :
علامت نیسا:®
(کمبود علامت 😂)
®سلام دختر چه خبر؟ نیستی؟
+ سلام هیچی چرا هستم ولی وقت ندارم
®الانم وقت نداری؟
+ نه بابا چرا وقت دارم
®میخواستم ازت یه خواهشی بکنم؟
+بگو بابا راحت باش
®چیزه ولی بهونه نمیاری ها
+ باشه بابا بگو کشتی ما رو
®میگم شب یه مهمونی خانواده ام ترتیب دادن میشه تو هم بیای؟
+چی میگی دختر من تو مهمونی خانوادگی چی کار دارم آخه
®نه درسته خانواده ام ترتیب دادن ولی قراره کلی بیاد
+باشه میام
®اوکی منتظرم بای
+بای عزیزم
بعد قطع گوشی رفتم بالا یه دوش ۱۵دقیقه گرفتم و بعد به سمت لباس ها رفتم یه لباس قرمز مجلسی پوشیدم اومدم موهامو خشک کردم و یکم ارایش کردم ولی نه غلیظ رفتم سمت کیف و کفش ها رو هم انتخاب کردم و سویچ رو برداشتم به سمت ماشین رفتم و....
ویو امروز عموم بهم زنگ و گفت که یه مهمونی ترتیب داده و منم دعوتم رفتم خونه و دوش گرفتم و کت وشلوارم رو پوشیدم به سمت ماشین رفتم به راننده گفتم که سویج رو بده خودم میخام رانندگی کنم و سوار ماشین شدم و....
وقتی کوشی رو برداشتم دیدم که دوستم نیسا بود که تو دانشگاه باهم آشنا شده بودیم :
علامت نیسا:®
(کمبود علامت 😂)
®سلام دختر چه خبر؟ نیستی؟
+ سلام هیچی چرا هستم ولی وقت ندارم
®الانم وقت نداری؟
+ نه بابا چرا وقت دارم
®میخواستم ازت یه خواهشی بکنم؟
+بگو بابا راحت باش
®چیزه ولی بهونه نمیاری ها
+ باشه بابا بگو کشتی ما رو
®میگم شب یه مهمونی خانواده ام ترتیب دادن میشه تو هم بیای؟
+چی میگی دختر من تو مهمونی خانوادگی چی کار دارم آخه
®نه درسته خانواده ام ترتیب دادن ولی قراره کلی بیاد
+باشه میام
®اوکی منتظرم بای
+بای عزیزم
بعد قطع گوشی رفتم بالا یه دوش ۱۵دقیقه گرفتم و بعد به سمت لباس ها رفتم یه لباس قرمز مجلسی پوشیدم اومدم موهامو خشک کردم و یکم ارایش کردم ولی نه غلیظ رفتم سمت کیف و کفش ها رو هم انتخاب کردم و سویچ رو برداشتم به سمت ماشین رفتم و....
ویو امروز عموم بهم زنگ و گفت که یه مهمونی ترتیب داده و منم دعوتم رفتم خونه و دوش گرفتم و کت وشلوارم رو پوشیدم به سمت ماشین رفتم به راننده گفتم که سویج رو بده خودم میخام رانندگی کنم و سوار ماشین شدم و....
۸.۵k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.