فیک مرد من پارت دو
ا.ت :آها پس اسم اون پسره ی احمق(احمق خودتی) جونگ کوکه
یونا : از دست تو تو که نمیدونی این کیه
ا.ت :نه مگه کیه
یونا :اون قلدر مدرسست و همینطور پسر صاحب مدرسست
ا.ت:خب به عنم 💩
یونا :تو که نمیدونی اون چه کارایی کرده
ا.ت:نه مگه چیکار کرده؟(بیخیال )
یونا:اون چند نفرو راهی بیمارستان کرده و به چند دختر هم تجاوز کرده
ا.ت:خب چیکار کنم میگی (بیخیال )
یونا: تو نمیفهمی که حالا بیخیال بریم الان کلاس شروع میشه
ا.ت ویو
تو کلاس بودیم و معلم داشت درس میداد که یهو جونگ کوک یه کاغذ به طرفم پرت کرد بدون اهمیت بهش کاغذو مچاله کردم و گذاشتم تو جیبم تا وقتی رفتم خونه بخونمش .
زنگ خورد و همه رفتن به غیر از منو یونا
یونا:ا.ت کوک بهت چی داد
ا.ت :چیرو چی داد
یونا:اه خودم دیدم بهت یه نامه داد چی توش نوشته بود؟
ا.ت:نخوندمش میرم خونه میخونمش
یونا :باشه ( چه زود بیخیال میشه حالا اگه من بودم به هر قیمتی که شده باید اون نامرو میخوندم 🗿🗿)
میخواستم برم بیرون که با حرف یونا متوقف شدم
یونا:فقط
ا.ت:باز چیشده
یونا:هیچی فقط هر وقت نامرو خوندی به منم بگو توش چی نوشته بود
ا.ت باش حالا میتو نیم بریم بیرون
یونا:باشه بریم
پرش زمانی به زنگ آخر
ا.ت:خداحافظ خر
یونا:خداحافظ گاو فردا میبینمت
ویو ا.ت
داشتم میرفتم خونه ولی همش حس میکردم دارن تعقیبم میکنن پشتمو نگا کردم ولی هیچکس نبود با خودم گفتم شاید توهمی شدم بیخیال شدمو به راهم ادامه دادم
ویو کوک
توی نامه نوشته بودم* زنگ آخر بیا پشت مدرسه *
میخواستم بیاد تا حسابشو برسم ولی وقتی دیدم بی اهمیت کاغذ رو مچاله کردو گذاشت تو جیبش به دو ستام (اعضا )گفتم تعقیبش کنن تا بفهمم خونشون کجاست
ویو ا.ت
رسیدم خونه که با یه یادداشتی که مامان بابام برای من گذاشته بودن مواجه شدم که توش نوشته شده بود
*ا.ت منو بابات به مدت یه ماه رفتیم مسافرت مواظب خودت باش*
خیلی خوشحال شدم سریع زنگ زدم به یونا
مکالمه
یونا:عه منم میخواستم بهت زنگ بزنم
راستی چی میگی
ا.ت:یونا وسیله هاتو جمع کن بیا خونه ی ما مامان بابام به مدت یک ماه رفتن مسافرت بیا خونه ی ما بمون
یونا:عه مامان بابای منم رفتن مسافرت به مدت دو ماه
ا.ت: خب پس خوب شد وسایل هاتو جمع کن بیا خونه ی ما
یونا:باشه
وایی دستم شکست😓
میدونم چرت بود به روم نیارین 😑
ولی پارت ها قراره بهتر بشه
اسلاید دوم:یونیفورم مدرسه 👗
اسلاید سوم:ا.ت🫂
اسلاید چهارم:یونا 💓
اینم بگم من فقط شخصیت های اصلی رو گذاشتم ❤️🔥
چون تازه شروع کردم شرط نمیزارم و امروز تا پارت ۴ میزارم و بعد از اون شرایط هارو میگم💖
یونا : از دست تو تو که نمیدونی این کیه
ا.ت :نه مگه کیه
یونا :اون قلدر مدرسست و همینطور پسر صاحب مدرسست
ا.ت:خب به عنم 💩
یونا :تو که نمیدونی اون چه کارایی کرده
ا.ت:نه مگه چیکار کرده؟(بیخیال )
یونا:اون چند نفرو راهی بیمارستان کرده و به چند دختر هم تجاوز کرده
ا.ت:خب چیکار کنم میگی (بیخیال )
یونا: تو نمیفهمی که حالا بیخیال بریم الان کلاس شروع میشه
ا.ت ویو
تو کلاس بودیم و معلم داشت درس میداد که یهو جونگ کوک یه کاغذ به طرفم پرت کرد بدون اهمیت بهش کاغذو مچاله کردم و گذاشتم تو جیبم تا وقتی رفتم خونه بخونمش .
زنگ خورد و همه رفتن به غیر از منو یونا
یونا:ا.ت کوک بهت چی داد
ا.ت :چیرو چی داد
یونا:اه خودم دیدم بهت یه نامه داد چی توش نوشته بود؟
ا.ت:نخوندمش میرم خونه میخونمش
یونا :باشه ( چه زود بیخیال میشه حالا اگه من بودم به هر قیمتی که شده باید اون نامرو میخوندم 🗿🗿)
میخواستم برم بیرون که با حرف یونا متوقف شدم
یونا:فقط
ا.ت:باز چیشده
یونا:هیچی فقط هر وقت نامرو خوندی به منم بگو توش چی نوشته بود
ا.ت باش حالا میتو نیم بریم بیرون
یونا:باشه بریم
پرش زمانی به زنگ آخر
ا.ت:خداحافظ خر
یونا:خداحافظ گاو فردا میبینمت
ویو ا.ت
داشتم میرفتم خونه ولی همش حس میکردم دارن تعقیبم میکنن پشتمو نگا کردم ولی هیچکس نبود با خودم گفتم شاید توهمی شدم بیخیال شدمو به راهم ادامه دادم
ویو کوک
توی نامه نوشته بودم* زنگ آخر بیا پشت مدرسه *
میخواستم بیاد تا حسابشو برسم ولی وقتی دیدم بی اهمیت کاغذ رو مچاله کردو گذاشت تو جیبش به دو ستام (اعضا )گفتم تعقیبش کنن تا بفهمم خونشون کجاست
ویو ا.ت
رسیدم خونه که با یه یادداشتی که مامان بابام برای من گذاشته بودن مواجه شدم که توش نوشته شده بود
*ا.ت منو بابات به مدت یه ماه رفتیم مسافرت مواظب خودت باش*
خیلی خوشحال شدم سریع زنگ زدم به یونا
مکالمه
یونا:عه منم میخواستم بهت زنگ بزنم
راستی چی میگی
ا.ت:یونا وسیله هاتو جمع کن بیا خونه ی ما مامان بابام به مدت یک ماه رفتن مسافرت بیا خونه ی ما بمون
یونا:عه مامان بابای منم رفتن مسافرت به مدت دو ماه
ا.ت: خب پس خوب شد وسایل هاتو جمع کن بیا خونه ی ما
یونا:باشه
وایی دستم شکست😓
میدونم چرت بود به روم نیارین 😑
ولی پارت ها قراره بهتر بشه
اسلاید دوم:یونیفورم مدرسه 👗
اسلاید سوم:ا.ت🫂
اسلاید چهارم:یونا 💓
اینم بگم من فقط شخصیت های اصلی رو گذاشتم ❤️🔥
چون تازه شروع کردم شرط نمیزارم و امروز تا پارت ۴ میزارم و بعد از اون شرایط هارو میگم💖
۶.۴k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.