Ma reine : ملکهِ من♥️👸
Ma reine : ملکهِمن♥️👸
سهراب: بابی بابی(سگشه) بلاخره یک خونه بزرگ گرفتم اینجا سه تا اتاق داره یکیش مال تو شوهرت
حالا بیا بغلم بیبینم این دختره کی ک یک ساعت بیرون نشسته پاپی رو بغل کردم و از پنجره بهش نگاه کردم
سهراب:شاید از خونه انداختش بیرون(کمی مکث)به ماچه اصلا هوم نه بابی؟بیا به کارمون برسیم
(بهدیس)
یک ساعت نیم من بیرون با تن خیس و تو اون هوا سرد نشسته بودم ک فرزین امد بیرون
فرزین:بیا برو تو جای بخاری بشین خشک بشی
بهدیس:چشم
بدو بدو به سمت اتاقم رفتم و در بستم،کنار بخاری نشستم و شروع کردم به گریه کردن،تو اتاق یک دونه ایینه قدی بود رفتم جلوش نشستم و خودمو نگاه میکردم
بهدیس:بهدیس تو باید پولدار معروف بشی تو باید از این زندگی لجن دربیایی نباید به همین سادگی خودتو به این پسرا اشغال بدی تو باید بجنگی برای ارزوهات تو نباید امیدتو از دست بدی باید تا وقتی همه چی رو یاد گرفتی و دیدی زندگی مردم جامع چی شکلین باید اینجا باشی هرچقدر ک سخت باشه هم باید تحمل کنی
یکم ک با خودم حرف زدم رفتم تو تشکم و گرفتم خوابیدم اخه داشت صدای خنده هایی اونا اذیتم میکرد
(فرزین)
شام سفارش دادن و اوردن،رفتم سهم بهدیس بدم دیدم خوابیده پس بیدارش نکردم و غذاشو گذاشتم پیشش،و رفتم پیش دخترا
ایلین:عشقم این دختره کی از کجا اوردیش؟
فرزین:عزیزدلم گفتم ک خدمتکار چند ماه میمونه بعد میره
کیمیا:بجز خدمتکاری اگه کار دیگ باهاش بکنید چی؟
دارا:عشقم اگر بکنیم اون ک جای شما پرنسس هارو نمگیره اون یک دختر بدبدخته اونو بیایم باشما عوض کنیم اخه
نرگس:پوریا من از الان دارم بهت میگم بفهمم با این دختره ریخته روهم من میدونم تو
پوریا:اخه قشنگ من گل نرگس من این کجا تو کجا اخه من غلط بکنم کسی رو جاگزین تو بکنم اخه قربونت برم
ایلین:شام ک خوردیم بریم بخوابیم ک من فردا باید برم
فرزین:اره بیا بریم تو اتاقمون
هر کدومشون رفتن تو اتاق هاشون
(صبح)
(بهدیس)
صبح با خنده پسرا و دخترا بیدار شدم از لایی در نگاه کردم دیدم همشون دارن میرن، وقتی رفتن از اتاق زدم بیرون دست صورتمو شستم کارهامو انجام دادم و بعد شروع کردم به تمیز کردن خونه نهارمو هم درست کردم ساعت دیگ تقریبا۲نیم بعدظهر بود،رفتم تو حیاط ک دیدم یک سگ امد جلوی پام میچرخه،با اینک میترسیدم بغلش کردم
(سهراب)
از خواب بیدار شدم دیدم بابی نیست پاپی بود بابی نبود
سهراب:بابی بابی کجایی
کل خونه رو گشتم پیداش نکردم....
سهراب: بابی بابی(سگشه) بلاخره یک خونه بزرگ گرفتم اینجا سه تا اتاق داره یکیش مال تو شوهرت
حالا بیا بغلم بیبینم این دختره کی ک یک ساعت بیرون نشسته پاپی رو بغل کردم و از پنجره بهش نگاه کردم
سهراب:شاید از خونه انداختش بیرون(کمی مکث)به ماچه اصلا هوم نه بابی؟بیا به کارمون برسیم
(بهدیس)
یک ساعت نیم من بیرون با تن خیس و تو اون هوا سرد نشسته بودم ک فرزین امد بیرون
فرزین:بیا برو تو جای بخاری بشین خشک بشی
بهدیس:چشم
بدو بدو به سمت اتاقم رفتم و در بستم،کنار بخاری نشستم و شروع کردم به گریه کردن،تو اتاق یک دونه ایینه قدی بود رفتم جلوش نشستم و خودمو نگاه میکردم
بهدیس:بهدیس تو باید پولدار معروف بشی تو باید از این زندگی لجن دربیایی نباید به همین سادگی خودتو به این پسرا اشغال بدی تو باید بجنگی برای ارزوهات تو نباید امیدتو از دست بدی باید تا وقتی همه چی رو یاد گرفتی و دیدی زندگی مردم جامع چی شکلین باید اینجا باشی هرچقدر ک سخت باشه هم باید تحمل کنی
یکم ک با خودم حرف زدم رفتم تو تشکم و گرفتم خوابیدم اخه داشت صدای خنده هایی اونا اذیتم میکرد
(فرزین)
شام سفارش دادن و اوردن،رفتم سهم بهدیس بدم دیدم خوابیده پس بیدارش نکردم و غذاشو گذاشتم پیشش،و رفتم پیش دخترا
ایلین:عشقم این دختره کی از کجا اوردیش؟
فرزین:عزیزدلم گفتم ک خدمتکار چند ماه میمونه بعد میره
کیمیا:بجز خدمتکاری اگه کار دیگ باهاش بکنید چی؟
دارا:عشقم اگر بکنیم اون ک جای شما پرنسس هارو نمگیره اون یک دختر بدبدخته اونو بیایم باشما عوض کنیم اخه
نرگس:پوریا من از الان دارم بهت میگم بفهمم با این دختره ریخته روهم من میدونم تو
پوریا:اخه قشنگ من گل نرگس من این کجا تو کجا اخه من غلط بکنم کسی رو جاگزین تو بکنم اخه قربونت برم
ایلین:شام ک خوردیم بریم بخوابیم ک من فردا باید برم
فرزین:اره بیا بریم تو اتاقمون
هر کدومشون رفتن تو اتاق هاشون
(صبح)
(بهدیس)
صبح با خنده پسرا و دخترا بیدار شدم از لایی در نگاه کردم دیدم همشون دارن میرن، وقتی رفتن از اتاق زدم بیرون دست صورتمو شستم کارهامو انجام دادم و بعد شروع کردم به تمیز کردن خونه نهارمو هم درست کردم ساعت دیگ تقریبا۲نیم بعدظهر بود،رفتم تو حیاط ک دیدم یک سگ امد جلوی پام میچرخه،با اینک میترسیدم بغلش کردم
(سهراب)
از خواب بیدار شدم دیدم بابی نیست پاپی بود بابی نبود
سهراب:بابی بابی کجایی
کل خونه رو گشتم پیداش نکردم....
۷.۷k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.