مرا به نورلند ببر پارت اول
لعنتی
پشت یکی از درخت های جنگل پنهان شدم و با پارچه ای که از لباسم جدا کرده بودم زخم پام رو می بستم.
اینجا دیگه چجور جاییه از زمین و آسمونش هیولا میباره.
لعنتی دوباره صدای خرناسش میاد حتما نزدیکه، این بار چیکار کنم؟
صدا: پس تو نورلند رو بهم ریختی؟
با شنیدن صدا درست کنار گوشم بی توجه به پای زخمیم جوری خودم رو پرت کردم اونطرف که احساس کردم استخون هام شکست. اوه لعنتی
وقتی برگشتم کسی رو ندیدم. با چشمام اطراف رو بررسی کردم ولی بازم کسی نبود.
صدا: بالا، من بالام
با شنیدن دوباره صدا به بالا نگاه کردم با دیدن پسر بالدار شروع کردم به جیغ کشیدن.
پسر گوش هاشو گرفت و گفت: او خدای من مثل صدای ناقوس مرگه خواهش میکنم بس کن کاریت ندارم.
با فشرده شدن دست پسر روی دهنم دست از جیغ کشیدم.
پسر مقابل چشمم روی زمین نشست و گفت: ببین کاریت ندارم، اروم باش. اسم من هیونینگه نمیخوام بهت اسیب بزنم، فقط چون نورلند رو بهم ریختی اومدم ببینم چخبره. حالا میخوام دستم رو بردارم قول بده دوباره صدای ناقوس در نیاری باشه؟
سری به معنی باشه تکون دادم و پسر اروم دستش رو برداشت.
بعد از اینکه متوجه شد قرار نیست دوباره جیغ بزنم ادامه داد: هوممم چطوری وارد نورلند شدی؟
شونه ای بالا انداختم و گفتم: نمیدونم وقتی چشمامو باز کردم دیدم اینجام بعدشم هیولا ها دنبالم کردن.
هیونینگ: که اینطور. اسمت چیه خانم ناقوس؟
اخم کوچیکی کردم و گفتم: نیکول
نگاهی به بال هاش کردم و گفتم: تو پری هستی؟
سری به تایید تکون داد.
جالبه چقدر شبیه داستان پیترپنه. پیتر پن، صبر کن اگر اینجا نورلند و این پسره پریه پس یعنی....
با هیجان پرسیدم: پیترپن کجاست؟
با تعجب نگام کرد و گفت: پیترپن کیه؟
دوباره پرسیدم: تینکربل چی؟
با گیجی سری به چپ و راست تکون داد.
میخواستم سوال دیگه ای بپرسم که با شنیدن صدایی مثل زنگ متوقف شدم و به پری خیره شدم.
دستبند توی دستش رو لمس کرد و بعد دستش رو به سمت گوشش و برد شروع کرد به حرف زدن: اره پیداش کردم ولی یکمی عجیبه. خیلییی خب. هی تو نمیتونی.......
بقیه حرف هاشو نفهمیدم انگار که داشت به یه زبون دیگه حرف میزد. حرف زدنش به ارومی زنگ کوچیک ورودی مغازه ها بود.
وقتی برگشت سمتم صورتش به سرخی سیبی بود که سفید برفی رو مسموم کرد اما اخم هاش باعث میشد که به همه جام برای نخندیدن فشار بیارم.
هیونینگ: خیلی خب پاشو باید بریم.
پرسیدم: کجا؟
جواب داد: قلعه آروندل"
با تعجب گفتم: هاا؟!
.........
اسلاید دوم هیونینگ (پری)
قلعه آروندل: یکی از قلعه های مشهور انگلیس
پشت یکی از درخت های جنگل پنهان شدم و با پارچه ای که از لباسم جدا کرده بودم زخم پام رو می بستم.
اینجا دیگه چجور جاییه از زمین و آسمونش هیولا میباره.
لعنتی دوباره صدای خرناسش میاد حتما نزدیکه، این بار چیکار کنم؟
صدا: پس تو نورلند رو بهم ریختی؟
با شنیدن صدا درست کنار گوشم بی توجه به پای زخمیم جوری خودم رو پرت کردم اونطرف که احساس کردم استخون هام شکست. اوه لعنتی
وقتی برگشتم کسی رو ندیدم. با چشمام اطراف رو بررسی کردم ولی بازم کسی نبود.
صدا: بالا، من بالام
با شنیدن دوباره صدا به بالا نگاه کردم با دیدن پسر بالدار شروع کردم به جیغ کشیدن.
پسر گوش هاشو گرفت و گفت: او خدای من مثل صدای ناقوس مرگه خواهش میکنم بس کن کاریت ندارم.
با فشرده شدن دست پسر روی دهنم دست از جیغ کشیدم.
پسر مقابل چشمم روی زمین نشست و گفت: ببین کاریت ندارم، اروم باش. اسم من هیونینگه نمیخوام بهت اسیب بزنم، فقط چون نورلند رو بهم ریختی اومدم ببینم چخبره. حالا میخوام دستم رو بردارم قول بده دوباره صدای ناقوس در نیاری باشه؟
سری به معنی باشه تکون دادم و پسر اروم دستش رو برداشت.
بعد از اینکه متوجه شد قرار نیست دوباره جیغ بزنم ادامه داد: هوممم چطوری وارد نورلند شدی؟
شونه ای بالا انداختم و گفتم: نمیدونم وقتی چشمامو باز کردم دیدم اینجام بعدشم هیولا ها دنبالم کردن.
هیونینگ: که اینطور. اسمت چیه خانم ناقوس؟
اخم کوچیکی کردم و گفتم: نیکول
نگاهی به بال هاش کردم و گفتم: تو پری هستی؟
سری به تایید تکون داد.
جالبه چقدر شبیه داستان پیترپنه. پیتر پن، صبر کن اگر اینجا نورلند و این پسره پریه پس یعنی....
با هیجان پرسیدم: پیترپن کجاست؟
با تعجب نگام کرد و گفت: پیترپن کیه؟
دوباره پرسیدم: تینکربل چی؟
با گیجی سری به چپ و راست تکون داد.
میخواستم سوال دیگه ای بپرسم که با شنیدن صدایی مثل زنگ متوقف شدم و به پری خیره شدم.
دستبند توی دستش رو لمس کرد و بعد دستش رو به سمت گوشش و برد شروع کرد به حرف زدن: اره پیداش کردم ولی یکمی عجیبه. خیلییی خب. هی تو نمیتونی.......
بقیه حرف هاشو نفهمیدم انگار که داشت به یه زبون دیگه حرف میزد. حرف زدنش به ارومی زنگ کوچیک ورودی مغازه ها بود.
وقتی برگشت سمتم صورتش به سرخی سیبی بود که سفید برفی رو مسموم کرد اما اخم هاش باعث میشد که به همه جام برای نخندیدن فشار بیارم.
هیونینگ: خیلی خب پاشو باید بریم.
پرسیدم: کجا؟
جواب داد: قلعه آروندل"
با تعجب گفتم: هاا؟!
.........
اسلاید دوم هیونینگ (پری)
قلعه آروندل: یکی از قلعه های مشهور انگلیس
۱.۸k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.