فرشته من. part 23
دیدم دختری که صاحب مغازس قیافش خیلی اشناس یکم بیشتر فک کردمو متوجه شدم اون دوستم توی دوران دبیرستانمه.
ا.ت:هی نامرااااااااا
نامرا:چی خانم شما اسم منو از کجا میدونین؟
ا.ت:دیوونه یادت نمیاد؟
نامرا:خانم چرا بی احترامی میکنین ینی چی الان زنگ میزنم 110میگم مزاحم شدین
ا.ت:بابا تو چت شده دیوونه منم ا.ت
نامرا:برام اهمیتی نداره که شما..........هان؟چی؟ا.ت خودتییییییی
ا.ت:اره دیوونه احمقققققق(ذوق)
نامرا:میمون تو این چن سال کدوم گوری بودیییییییی(ذوق)
ا.ت:سر قبر تو کجا میخواستی باشم سر خونه زندگیم دیگه
نامرا:چییییی ازدواج کردی؟
ا.ت:نه ولی قراره بکنم
نامرا:با کی با این اقا
ا.ت:اهوم اسمش جونگکوکه
کوک:سلام از دیدنتون خوشحالم
نامرا:منم همینطور شوهر خواهر اینده
ا.ت:یااااااااا😄
نامرا:خبببب من نمیخوام برای لباس عروسیتون پولی بهم بدین میخوام مجانی بهتون بدمش
ا.ت:چی نه نیاز نیس😊
نامرا:چرا خیلیم نیازه شما فک کنین کادوی عروسیتون از طرف منه😊
ا.ت:ممنونم عزیزم😊
گوشیه نامرا زنگ خورد
نامرا:عاممم ببخشید یه دیقه صبر کنین الان میام
مکالمه نامرا با ......:
نامرا:الو سلام عزیزم ببخشید من الان سرم شلوغه بعدا بهت زنگ میزنم خودم
.......:باشه عشقم بای
پایان مکالمه.
برگشت پیشمون
نامرا:ببخشید ولتون کردم خب بگید ببینم کدومو بیشتر دوس داشتین؟
ا.ت:عامممم نامرا کی بود بهت زنگ زد؟
نامرا:خب جونوو بود
ا.ت:جونوو دیگه کیه؟
نامرا:خببب دوست پسرمه😁
ا.ت:چه عجب یکی به اسکل ماهم پا داد😂
نامرا:یاااااا منظورت چیه اصلا میدونی تا الان چن نفر بهم درخواست دوستی دادن ولی من چون نمیخواستم به جونوو خیانت کنم ردشون کردم
ا.ت:خودم میدونم دختر تو چقد بی جنبیی😂
نامرا:😂
فلشبک به بعد از انتخاب و خرید لباس
ا.ت:نامرا میشه ازت خواهش کنم بیای به مهمونیم؟
نامرا:اره حتما ولی میشه جونوو هم بیاد
ا.ت:البته که میشه عزیزم تازه شاید دوست خوبی برای کوک باشه😊
نامرا:ممنونم عزیزم بیا این شمارمه کاری داشتی بهم پیام بده
ا.ت:اهوم ممنونم خب دیگه ما بریم بای
نامرا:بای
ا.ت:کوک امروز سشنبس و پسفردا عروسیمونه بیا فردارو کامل استراحت کنیم امروز هردوتامون خیلی خسته شدیم
کوک:اهوم باشه
(روز پنجشنبه)
لباسمو پوشیدمو میکاپ ارتیستا هم میکاپمو برام انجام دادن و مدل مومم زده بودنو کوک هم اماده بود.تصمیم گرفتیم وقتو تلف نکنیمو زودتر بریمو وارد سالن بشیم.
کوک:ا.ت
بازوشو به سمتم اورد تا دستمو دور بازوش حلقه کنم منم همین کارو کردم
ا.ت:اماده ای
کوک:اهوم بیا بریم
ا.ت:بریم
اروم اروم باهم به سمت سالن حرکت کردیمو وارد سالن شدیم.
داشتیم به مهمونامون دست تکون میدادیم که یهو...
ا.ت:هی نامرااااااااا
نامرا:چی خانم شما اسم منو از کجا میدونین؟
ا.ت:دیوونه یادت نمیاد؟
نامرا:خانم چرا بی احترامی میکنین ینی چی الان زنگ میزنم 110میگم مزاحم شدین
ا.ت:بابا تو چت شده دیوونه منم ا.ت
نامرا:برام اهمیتی نداره که شما..........هان؟چی؟ا.ت خودتییییییی
ا.ت:اره دیوونه احمقققققق(ذوق)
نامرا:میمون تو این چن سال کدوم گوری بودیییییییی(ذوق)
ا.ت:سر قبر تو کجا میخواستی باشم سر خونه زندگیم دیگه
نامرا:چییییی ازدواج کردی؟
ا.ت:نه ولی قراره بکنم
نامرا:با کی با این اقا
ا.ت:اهوم اسمش جونگکوکه
کوک:سلام از دیدنتون خوشحالم
نامرا:منم همینطور شوهر خواهر اینده
ا.ت:یااااااااا😄
نامرا:خبببب من نمیخوام برای لباس عروسیتون پولی بهم بدین میخوام مجانی بهتون بدمش
ا.ت:چی نه نیاز نیس😊
نامرا:چرا خیلیم نیازه شما فک کنین کادوی عروسیتون از طرف منه😊
ا.ت:ممنونم عزیزم😊
گوشیه نامرا زنگ خورد
نامرا:عاممم ببخشید یه دیقه صبر کنین الان میام
مکالمه نامرا با ......:
نامرا:الو سلام عزیزم ببخشید من الان سرم شلوغه بعدا بهت زنگ میزنم خودم
.......:باشه عشقم بای
پایان مکالمه.
برگشت پیشمون
نامرا:ببخشید ولتون کردم خب بگید ببینم کدومو بیشتر دوس داشتین؟
ا.ت:عامممم نامرا کی بود بهت زنگ زد؟
نامرا:خب جونوو بود
ا.ت:جونوو دیگه کیه؟
نامرا:خببب دوست پسرمه😁
ا.ت:چه عجب یکی به اسکل ماهم پا داد😂
نامرا:یاااااا منظورت چیه اصلا میدونی تا الان چن نفر بهم درخواست دوستی دادن ولی من چون نمیخواستم به جونوو خیانت کنم ردشون کردم
ا.ت:خودم میدونم دختر تو چقد بی جنبیی😂
نامرا:😂
فلشبک به بعد از انتخاب و خرید لباس
ا.ت:نامرا میشه ازت خواهش کنم بیای به مهمونیم؟
نامرا:اره حتما ولی میشه جونوو هم بیاد
ا.ت:البته که میشه عزیزم تازه شاید دوست خوبی برای کوک باشه😊
نامرا:ممنونم عزیزم بیا این شمارمه کاری داشتی بهم پیام بده
ا.ت:اهوم ممنونم خب دیگه ما بریم بای
نامرا:بای
ا.ت:کوک امروز سشنبس و پسفردا عروسیمونه بیا فردارو کامل استراحت کنیم امروز هردوتامون خیلی خسته شدیم
کوک:اهوم باشه
(روز پنجشنبه)
لباسمو پوشیدمو میکاپ ارتیستا هم میکاپمو برام انجام دادن و مدل مومم زده بودنو کوک هم اماده بود.تصمیم گرفتیم وقتو تلف نکنیمو زودتر بریمو وارد سالن بشیم.
کوک:ا.ت
بازوشو به سمتم اورد تا دستمو دور بازوش حلقه کنم منم همین کارو کردم
ا.ت:اماده ای
کوک:اهوم بیا بریم
ا.ت:بریم
اروم اروم باهم به سمت سالن حرکت کردیمو وارد سالن شدیم.
داشتیم به مهمونامون دست تکون میدادیم که یهو...
۶.۴k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.