به وقت عاشقی♡... P13
(ساعت 9:12)
خدمتکار =آقای کیم... پسر اقای جئون تشریف آوردن
کیم=سلام پسرم حالت چطوره؟
کوک=سلام آقای کیم... خوبم ممنون... خب راستش اومدم که با دخترتون بریم بیرون برای خرید لباس عروسی فردا
کیم=البته پسرم... الان صداش میکنم
(دم در اتاق ا. ت)
کیم=دخترم... حاضری؟کوک اومده.. بیام داخل؟
ا. ت=چشم الان میام... بله بله پدر بیاین داخل
کیم=دخترم یکم عج... له... ک.. کن... واو
ا. ت=چطور شدم؟
کیم=فوقالعاده...
ا. ت=ممنون پدر
کیم=... دیگه بریم پایین عزیزم...
.....
کیم=خوب آقای جانگ کوک... بفرمایین... اینم عروس خانم...
ا. ت=(خنده خجالتی)
کوک=سلام(با لبخند)
ا. ت=سلام (با لبخند)
کوک=خوب دیگه.... با اجازتون ما بریم
کیم =بله بله بفرمایین... خوش بگذره
کوک=ممنون
از دید کوک (... دختر قشنگی بود... همونطور که پدر عکسش و نشون داده بود.. قبلا ندیدمش... راستش این ازدواج هم برای من و هم برای اون یه ازدواج اجباری بود... اما امیدوارم تغییر کنه و بتونیم باهم کناربیایم..... اسمش و نمیدونستم برای همین...)
کوک=ام... خب شما اسمتون چیه؟
ا. ت=.... من کیم ا. ت هستم
کوک=خوشبختم.... اسم منم جئون جانگ کوکه
....
از دید ا. ت(... پسر قشنگی بود دقیقا مثل عکسش... حس خاصی ندارم.... یه غریبه هست برام... نمیدونم... ولی امیدوارم همه چیز خوب پیش بره... وقتی دوباره ازم سوال پرسید از فکر اومدم بیرون)
کوک=بنظرت قبل از خرید... بریم یه کافیشاپ یکم با هم حرف بزنیم؟
ا. ت=البته....هر جور مایلی
(کوک بعد از چند دقیقه جلوی یه کافی شاپ خوب نگه داشت و پیاده شد... و در سمت ا. ت رو باز کرد)
کوک=بفرمایین
ا. ت= ( وای قلبم... چقدر جنتلمن.. باید خودم و جمع و جور کنم...) خیلی ممنونم
_با هم داخل کافی شاپ رفتیم و یا جای خوب نشستیم
پیشخدمت=چی میل دارین؟
ا. ت=یه کافه گلاسه لطفا
کوک=و یه قهوه
پیشخدمت=چشم
کوک=.....
ا. ت=...
کوک =خب... این ازدواج برای تو اجباری؟.... من میدونم که این شرط قرار داده اما... نمیدونم چرا پدرم چنین شرطی گذاشته ....راستش میدونم که از سونگ جدا شدی ...متاسفم
ا. ت=ممنونم.... راستش جالبه که اسمشو میدونی... ولی دیگه برام مهم نیست... برای منم این ازدواج اجباری... اما به پدرم قول دادم که برای نجات شرکت انجامش بدم...
کوک=پدرتون که..
ا. ت=بله ناپدریم
کوک=شنیده بودم رابطتون با هم خیلی بده... اما امروز بنظرم... کاملا صمیمی بودین
ا. ت=درسته... اتفاقا بخاطر همین قرار داد و ازدواج یه سری مسائل پیش اومد که ارتباطمون یکم بهتر شد....
کوک =چه خوب
پیشخدمت=بفرمایین
ا. ت=خیلی ممنون
...
خدمتکار =آقای کیم... پسر اقای جئون تشریف آوردن
کیم=سلام پسرم حالت چطوره؟
کوک=سلام آقای کیم... خوبم ممنون... خب راستش اومدم که با دخترتون بریم بیرون برای خرید لباس عروسی فردا
کیم=البته پسرم... الان صداش میکنم
(دم در اتاق ا. ت)
کیم=دخترم... حاضری؟کوک اومده.. بیام داخل؟
ا. ت=چشم الان میام... بله بله پدر بیاین داخل
کیم=دخترم یکم عج... له... ک.. کن... واو
ا. ت=چطور شدم؟
کیم=فوقالعاده...
ا. ت=ممنون پدر
کیم=... دیگه بریم پایین عزیزم...
.....
کیم=خوب آقای جانگ کوک... بفرمایین... اینم عروس خانم...
ا. ت=(خنده خجالتی)
کوک=سلام(با لبخند)
ا. ت=سلام (با لبخند)
کوک=خوب دیگه.... با اجازتون ما بریم
کیم =بله بله بفرمایین... خوش بگذره
کوک=ممنون
از دید کوک (... دختر قشنگی بود... همونطور که پدر عکسش و نشون داده بود.. قبلا ندیدمش... راستش این ازدواج هم برای من و هم برای اون یه ازدواج اجباری بود... اما امیدوارم تغییر کنه و بتونیم باهم کناربیایم..... اسمش و نمیدونستم برای همین...)
کوک=ام... خب شما اسمتون چیه؟
ا. ت=.... من کیم ا. ت هستم
کوک=خوشبختم.... اسم منم جئون جانگ کوکه
....
از دید ا. ت(... پسر قشنگی بود دقیقا مثل عکسش... حس خاصی ندارم.... یه غریبه هست برام... نمیدونم... ولی امیدوارم همه چیز خوب پیش بره... وقتی دوباره ازم سوال پرسید از فکر اومدم بیرون)
کوک=بنظرت قبل از خرید... بریم یه کافیشاپ یکم با هم حرف بزنیم؟
ا. ت=البته....هر جور مایلی
(کوک بعد از چند دقیقه جلوی یه کافی شاپ خوب نگه داشت و پیاده شد... و در سمت ا. ت رو باز کرد)
کوک=بفرمایین
ا. ت= ( وای قلبم... چقدر جنتلمن.. باید خودم و جمع و جور کنم...) خیلی ممنونم
_با هم داخل کافی شاپ رفتیم و یا جای خوب نشستیم
پیشخدمت=چی میل دارین؟
ا. ت=یه کافه گلاسه لطفا
کوک=و یه قهوه
پیشخدمت=چشم
کوک=.....
ا. ت=...
کوک =خب... این ازدواج برای تو اجباری؟.... من میدونم که این شرط قرار داده اما... نمیدونم چرا پدرم چنین شرطی گذاشته ....راستش میدونم که از سونگ جدا شدی ...متاسفم
ا. ت=ممنونم.... راستش جالبه که اسمشو میدونی... ولی دیگه برام مهم نیست... برای منم این ازدواج اجباری... اما به پدرم قول دادم که برای نجات شرکت انجامش بدم...
کوک=پدرتون که..
ا. ت=بله ناپدریم
کوک=شنیده بودم رابطتون با هم خیلی بده... اما امروز بنظرم... کاملا صمیمی بودین
ا. ت=درسته... اتفاقا بخاطر همین قرار داد و ازدواج یه سری مسائل پیش اومد که ارتباطمون یکم بهتر شد....
کوک =چه خوب
پیشخدمت=بفرمایین
ا. ت=خیلی ممنون
...
۱۴.۰k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.