عشق خوناشامی من پارت ۲۲
عشق خوناشامی من پارت ۲۲
ویو ا/ت: بهتره با هم صحبت کنیم
جونگکوک: حدس میزدم میخواد ازم چی بپرسه
دربارهی چی؟
ا/ت: دربارهی این رفتار های این چند روز تو
جونگکوک: رفتار من چیزیش نیست
و از در رفت بیرون
ا/ت: خیلی حالم بد بود حتی حال صبحونه خوردن هم نداشتم برای همین رفتم تو باغ که کمی قدم بزنم
همینطور داشتم قدم میزدم که یه تاب دیدم رفتم و روش نشستم همینطور داشتم به باغ نگاه میکردم که حس کردم یکی کنارم روی تاب نشست دیدم نامجونه
نامجون: چیشده ا/ت این چند روزه گرفتهای؟
ا/ت: نه خوبم
نامجون: لطفا بگو معلومه حالت خوب نیست
ا/ت: دیگه نتونستم تحمل کنم بغضم ترکید
خب راستش این چند وقته جونگکوک مثل همیشه باهام برخورد نمیکنه اصلا با هم حرف نمیزنیم
نامجون: ا/ت ببین جونگکوک هیچکس رو مثل تو دوست نداره اینو مطمئن باش نگرانم نباش حتما ذهنش درگیر کاراشه هر چی نباشه اون پادشاه خونآشام هاست
ا/ت: شاید (با بغض)
نامجون: خیلی خب دیگه پاشو بریم صبحونه بخوریم حتما چیزی نخوردی
ا/ت: آره بریم
خب یکی خللی شدم وقتی که با نامجون حرف زدم شاید اون راست میگه واقعا جونگکوک سرش شلوغه
ادامه دارد ....
حمایت
ویو ا/ت: بهتره با هم صحبت کنیم
جونگکوک: حدس میزدم میخواد ازم چی بپرسه
دربارهی چی؟
ا/ت: دربارهی این رفتار های این چند روز تو
جونگکوک: رفتار من چیزیش نیست
و از در رفت بیرون
ا/ت: خیلی حالم بد بود حتی حال صبحونه خوردن هم نداشتم برای همین رفتم تو باغ که کمی قدم بزنم
همینطور داشتم قدم میزدم که یه تاب دیدم رفتم و روش نشستم همینطور داشتم به باغ نگاه میکردم که حس کردم یکی کنارم روی تاب نشست دیدم نامجونه
نامجون: چیشده ا/ت این چند روزه گرفتهای؟
ا/ت: نه خوبم
نامجون: لطفا بگو معلومه حالت خوب نیست
ا/ت: دیگه نتونستم تحمل کنم بغضم ترکید
خب راستش این چند وقته جونگکوک مثل همیشه باهام برخورد نمیکنه اصلا با هم حرف نمیزنیم
نامجون: ا/ت ببین جونگکوک هیچکس رو مثل تو دوست نداره اینو مطمئن باش نگرانم نباش حتما ذهنش درگیر کاراشه هر چی نباشه اون پادشاه خونآشام هاست
ا/ت: شاید (با بغض)
نامجون: خیلی خب دیگه پاشو بریم صبحونه بخوریم حتما چیزی نخوردی
ا/ت: آره بریم
خب یکی خللی شدم وقتی که با نامجون حرف زدم شاید اون راست میگه واقعا جونگکوک سرش شلوغه
ادامه دارد ....
حمایت
۱۴.۸k
۲۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.