داستان عضو هشتم بی تی اس ۱۴
شوگا بازم بیدار نشد دوباره که آب ریختیم با دمپایی افتاد دنبالمون که فرار کردیمممم
ا/ت: صبح بخیر
اعضا : صبح بخیر
رفتیم صبحونه خوردیم من و کوک آماده شدیم بریم تکواندو لباسامونو پوشیدیم و رفتیم
بعد از اینکه ما رفتیم
جیهوپ ؛: اوف ا/ت خیلی دختر کیوتیه
تهیونگ : دقیقااا
جیمین : سکوت
نامجون : خیلی باهوشه
شوگا : شیطونه
جین : غذا کم میخوره بدنش ضعیف میشه
من و کوک در باشگاه در حال کار کردن بودیم
استادم من و با یه دختر دیگه مبارزه می کردیم که دختر به پای ا/ت زد و ا/ت افتاد زمین کوک سریع رفت پیشش استاد گفت پاش شکسته
کوک سریع ا/ت رو بغل کرد آورد خانه اعضا ترسیده بودند
جیمین : چیشده
کوک : پا ا/ت موقع تمرین شکسته
ا/ت ؛: چیز خاصی نیست میتونم راه برم که منو بردن گذاشتن توی تخت خوابم
نامجون : هی گفتم مراقب بدنت باش آخر اینطوری شدی
ا/ت: صبح بخیر
اعضا : صبح بخیر
رفتیم صبحونه خوردیم من و کوک آماده شدیم بریم تکواندو لباسامونو پوشیدیم و رفتیم
بعد از اینکه ما رفتیم
جیهوپ ؛: اوف ا/ت خیلی دختر کیوتیه
تهیونگ : دقیقااا
جیمین : سکوت
نامجون : خیلی باهوشه
شوگا : شیطونه
جین : غذا کم میخوره بدنش ضعیف میشه
من و کوک در باشگاه در حال کار کردن بودیم
استادم من و با یه دختر دیگه مبارزه می کردیم که دختر به پای ا/ت زد و ا/ت افتاد زمین کوک سریع رفت پیشش استاد گفت پاش شکسته
کوک سریع ا/ت رو بغل کرد آورد خانه اعضا ترسیده بودند
جیمین : چیشده
کوک : پا ا/ت موقع تمرین شکسته
ا/ت ؛: چیز خاصی نیست میتونم راه برم که منو بردن گذاشتن توی تخت خوابم
نامجون : هی گفتم مراقب بدنت باش آخر اینطوری شدی
۸.۸k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.