درخواستی سانزو
پارت دو
ران:خوب گفتی از مارا میترسه دیگه نه؟
ریندو:اره بابا مثل سگ میترسه
مایکی هم اون جلو وایستاده تا رو سر این دو نفر کرم ریزی کنه
و بله ریندو سمت میز شما حرکت کرد سفارشتون آماده است ظرفو گذاشت رو میز همین
که در ظرفو برداشت مار پرید رو صورت سانزو
سانزو رو داریم که جیغ زنونه میکشه
از اون طرف یه دفعه ران دو تا ظرف پر خامه با توت فرنگی پرت کرد تو صورت شما دو نفر
سانزو: مرتیکه دیوث آبروی من رفت پدَصگگگگ من میدونم با شما دو تا
سریع دست تو رو گرفت که فرار کنه
که جلوی در پاش به یه طناب گیر کرد و یه دفعه سه تا سطل رنگ که جز رنگهایی بودند که پاک نمیشن ریخت رو سرتون
بعله دیگه نگم براتون سانزو و تفنگشو درآورد و سه دور کل توکیو رو دنبال ران و ریندو دوید
از این طرف تو با مایکی گرفتی دعوا و گفتی چرا این کارو کردی اونم چون خواهرش بودی چیزی بهت نگفت
ولی برگشت بهت گفت:دختر سلیطه چند روز پیش رفتی خرید تا ۵ سال باید قسط بدم
دفعه پیشم رفتم بخوابم که یه دفعه کل پیچ و مهره تختم باز شد خوردم زمین تا ۳ هفته نتونستم راه برم
دفعه پیشم که بهت گفتم بهم آب بده به جاش بهم سرکه دادی
بازم بگم
ا.ت:حق داری خوب اشکال نداره ولی دیگه این کارو نکن
مایکی :اینو من الان باید به تو بگم نه تو به من
اگر حق دارم پس الان حق دارم یه گوله تو مغزت خالی کنم
[گذاشتن تفنگ رو سر تو]
ا.ت :گوه خوردم ناموسی گوه خوردم
فردای اون روز تو مایکی گل و شیرینی گرفتید رفتید ملاقاتی ریندو و ران تو بیمارستان
هیچیشون نشده بود هااااااااا
فقط یادمه استخوناشون پودر شده بود سر و صورتشونم نمیدونم چرا کبود بود
دقیقا مثل بادمجون بودن
و با همدیگه نشستید فیلمی که از کرمریزی ضبط کرده بودن رو نگاه کردین
چه طور بود؟
حمایت یادتون نره
ران:خوب گفتی از مارا میترسه دیگه نه؟
ریندو:اره بابا مثل سگ میترسه
مایکی هم اون جلو وایستاده تا رو سر این دو نفر کرم ریزی کنه
و بله ریندو سمت میز شما حرکت کرد سفارشتون آماده است ظرفو گذاشت رو میز همین
که در ظرفو برداشت مار پرید رو صورت سانزو
سانزو رو داریم که جیغ زنونه میکشه
از اون طرف یه دفعه ران دو تا ظرف پر خامه با توت فرنگی پرت کرد تو صورت شما دو نفر
سانزو: مرتیکه دیوث آبروی من رفت پدَصگگگگ من میدونم با شما دو تا
سریع دست تو رو گرفت که فرار کنه
که جلوی در پاش به یه طناب گیر کرد و یه دفعه سه تا سطل رنگ که جز رنگهایی بودند که پاک نمیشن ریخت رو سرتون
بعله دیگه نگم براتون سانزو و تفنگشو درآورد و سه دور کل توکیو رو دنبال ران و ریندو دوید
از این طرف تو با مایکی گرفتی دعوا و گفتی چرا این کارو کردی اونم چون خواهرش بودی چیزی بهت نگفت
ولی برگشت بهت گفت:دختر سلیطه چند روز پیش رفتی خرید تا ۵ سال باید قسط بدم
دفعه پیشم رفتم بخوابم که یه دفعه کل پیچ و مهره تختم باز شد خوردم زمین تا ۳ هفته نتونستم راه برم
دفعه پیشم که بهت گفتم بهم آب بده به جاش بهم سرکه دادی
بازم بگم
ا.ت:حق داری خوب اشکال نداره ولی دیگه این کارو نکن
مایکی :اینو من الان باید به تو بگم نه تو به من
اگر حق دارم پس الان حق دارم یه گوله تو مغزت خالی کنم
[گذاشتن تفنگ رو سر تو]
ا.ت :گوه خوردم ناموسی گوه خوردم
فردای اون روز تو مایکی گل و شیرینی گرفتید رفتید ملاقاتی ریندو و ران تو بیمارستان
هیچیشون نشده بود هااااااااا
فقط یادمه استخوناشون پودر شده بود سر و صورتشونم نمیدونم چرا کبود بود
دقیقا مثل بادمجون بودن
و با همدیگه نشستید فیلمی که از کرمریزی ضبط کرده بودن رو نگاه کردین
چه طور بود؟
حمایت یادتون نره
۸.۳k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.