چند پارتی
چند پارتی
part:3
کوک :فعلا برو بالا تو اتاق بخواب دیره فردا با ه،صحبت میکنیم
ا.ت:چشم شب بخیر
ویو ا.ت
داشتم میرفتم بالا که یهو معده ام تیر کشید و از درد زیادی که داشتم افتادم زمین و پاهام رو تو خودم جمع کردم
کوک:حالت خوبه(نگران)
ا.ت:نه(گریه)
کوک:میخوای ببرمت بیمارستان
ا.ت: (سرش رو تکون داد)
کوک:الان میبرمت میتونی راه بری
ا.ت:فکر نکنم(بغض)
کوک:الان بغلت میکنم
کوک ا.ت رو بغل کرد و گذاشتش پشت ماشین
کوک:نگران نباش زده ۵ دقیقه دیگه میرسیم
ا.ت:باشه (بی حال)
رسیدیم بیمارستان
و ا.ت رو بردن تو بخش اورژانس
حتما از استرس زیاد اینجوری شده
۱ ساعت بعد
دکتر اومد بیرون که رفتم پیشش
کوک:چیشد آقای دکتر
دکتر:شما کیه ایشون هستید
کوک:عموش...عموش هستم
دکتر:خب شما میدونستید که حدود یک ساله ایشون ناراحتی معده دارن
کوک:چیییی(تعجب)
دکتر:بله و اگر یکم بدتر بشه ممکنه سرطان معده بگیرن
کوک:الان...حالش خوبه
دکتر:بله براشون چند تا مُسکن مینویسم برید تهیه کنید و سعی کنید که ناراحت یا عصبی نشه
کوک:چشم
داشتم از عصبانیت میمردم
آخه مرد حسابی تو از همه بزرگتری
چجوری نفهمیدی دخترت.....
تازه یکسال تمام
دیگه نمیتونستم تحمل کنم
گوشیم رو در اوردم و بهش زنگ زدم
ویو جین
وقتی که رفت عذاب وجدان گرفتم و ناراحت شدم چرا اینجوری باهاش صحبت کردم ولی مطمئن بودم که ترسوعه زود میاد خونه پس رو مبل منتظر اش نشستم ولی وقتی دیدم یک ساعت شده نیومده نگران شدم داشتم کت ام رو ورمیداشتم برم دنبالش که گوشیم زنگ خورد دیدم کوک زنگ زده جواب دادم
جین:الو
کوک:میدونی دخترت الان کجاست(عصبی)
جین:اتفاقی افتاده(یکم نگران)
کوک: بیا بیمارستان .....
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
part:3
کوک :فعلا برو بالا تو اتاق بخواب دیره فردا با ه،صحبت میکنیم
ا.ت:چشم شب بخیر
ویو ا.ت
داشتم میرفتم بالا که یهو معده ام تیر کشید و از درد زیادی که داشتم افتادم زمین و پاهام رو تو خودم جمع کردم
کوک:حالت خوبه(نگران)
ا.ت:نه(گریه)
کوک:میخوای ببرمت بیمارستان
ا.ت: (سرش رو تکون داد)
کوک:الان میبرمت میتونی راه بری
ا.ت:فکر نکنم(بغض)
کوک:الان بغلت میکنم
کوک ا.ت رو بغل کرد و گذاشتش پشت ماشین
کوک:نگران نباش زده ۵ دقیقه دیگه میرسیم
ا.ت:باشه (بی حال)
رسیدیم بیمارستان
و ا.ت رو بردن تو بخش اورژانس
حتما از استرس زیاد اینجوری شده
۱ ساعت بعد
دکتر اومد بیرون که رفتم پیشش
کوک:چیشد آقای دکتر
دکتر:شما کیه ایشون هستید
کوک:عموش...عموش هستم
دکتر:خب شما میدونستید که حدود یک ساله ایشون ناراحتی معده دارن
کوک:چیییی(تعجب)
دکتر:بله و اگر یکم بدتر بشه ممکنه سرطان معده بگیرن
کوک:الان...حالش خوبه
دکتر:بله براشون چند تا مُسکن مینویسم برید تهیه کنید و سعی کنید که ناراحت یا عصبی نشه
کوک:چشم
داشتم از عصبانیت میمردم
آخه مرد حسابی تو از همه بزرگتری
چجوری نفهمیدی دخترت.....
تازه یکسال تمام
دیگه نمیتونستم تحمل کنم
گوشیم رو در اوردم و بهش زنگ زدم
ویو جین
وقتی که رفت عذاب وجدان گرفتم و ناراحت شدم چرا اینجوری باهاش صحبت کردم ولی مطمئن بودم که ترسوعه زود میاد خونه پس رو مبل منتظر اش نشستم ولی وقتی دیدم یک ساعت شده نیومده نگران شدم داشتم کت ام رو ورمیداشتم برم دنبالش که گوشیم زنگ خورد دیدم کوک زنگ زده جواب دادم
جین:الو
کوک:میدونی دخترت الان کجاست(عصبی)
جین:اتفاقی افتاده(یکم نگران)
کوک: بیا بیمارستان .....
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #آگوست_دي #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
۷.۹k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.