دوستان یه چیزی باشه که تو این دنیا بهم نیاد و اصلا باهاش
دوستان یه چیزی باشه که تو این دنیا بهم نیاد و اصلا باهاش راحت نباشم لباس مجلسی هستش و با شناختی که از خودم دارم اصلا نمیتونم با پاشنه بلند راه برم
نامجون: ایونننن مییی؟؟؟زنده ایی؟؟
عه هع بله ببخشید
یه لحظه سریع به مدیر برنامه زنگ زدم
الووو اقای کانگگگگگگگگ●
یواش خانم لی چیشده●
من اصلااا لباسسسس مجلسییی ندارمممممم●
عو خب من به طراح لباس میگم چندتا لباس بیاره بپوش و ببین کدومشون به لباس اعضا میخوره●
باشش لطفااا سریععع بیاد کفشم بیارههه●
""قطع کردن""
شوگا: یدونه لباس مجلسی نداری؟
نه من با ایجور لباسا مشکل خونی دارم
زنگ خونه رو زدن با سرعت نور رفتم درو باز کردم و سه تا خانم با کلی لباس اومدن تو
یکی از خانم ها:لطفا یکی لباسی که قراره باهاش ست بشه رو بپوشه
نامجون:جونگ کوک پاشو برو بپوش
جونگ کوک:این همه ادم چراا منن؟؟!!
نامجون:پاشو گمشو برو بپوش تا نزدمت
وی:ولش کن من میرم
تهیونگ رفت لباس و پوشید و اومد و واقعا برگام چقد تو این لباس جذابهه
(عکس اول)
وی:خب برو لباساتو بپوش
(عکس دوم)پوشیدم اومدم
کنار تهیونگ وایسادم
نامجون اوپا این لباسه شبی گونی نی؟؟
جونگ کوک:اره تو تن تو شبی گونیه
تو ببند من از تو نپرسیدم
(عکس سوم)
پوشیدم دوباره اومدم
جیمین:این بدک نیس
شوگا: ولی کت زنونه بهتر میشه
هوپی:ایون می احیانا گرم نیست
[ایون می درحال عرق ریختن]
دقیقا اوپا اینم خیلی گرمه
جونگ کوک: ایون می بنظرم یه لباس جذب تر بپوش
شوگا:منحرف بی مغز
جونگ کوک: من فقط نظر دادم چون گودی کمرش زیاد لباس جذب بهش میاد
تهیونگ یه نگا بهم کرد و سرشو پایین بالا انداخت به معنی اینکه یه امتحانی کن
منم رفتم و دنبال یه لباس جذب تر گشتم
و یه لباس پیدا کردم (عکس چهارم)
اومدم بدون اینکه بصورتشون نگاه کنم داشتم پایین لباسو میدادم پایین تر همینجوری که هم راه میومدم هم میدادمش پایین گفتم...
[[دوزتان شاید بگید تهیونگ این وسط چی میگه مگه فیک کوک نی ولی باید به عرض برسانم این یک مثلث عشقی هستش]]
نامجون: ایونننن مییی؟؟؟زنده ایی؟؟
عه هع بله ببخشید
یه لحظه سریع به مدیر برنامه زنگ زدم
الووو اقای کانگگگگگگگگ●
یواش خانم لی چیشده●
من اصلااا لباسسسس مجلسییی ندارمممممم●
عو خب من به طراح لباس میگم چندتا لباس بیاره بپوش و ببین کدومشون به لباس اعضا میخوره●
باشش لطفااا سریععع بیاد کفشم بیارههه●
""قطع کردن""
شوگا: یدونه لباس مجلسی نداری؟
نه من با ایجور لباسا مشکل خونی دارم
زنگ خونه رو زدن با سرعت نور رفتم درو باز کردم و سه تا خانم با کلی لباس اومدن تو
یکی از خانم ها:لطفا یکی لباسی که قراره باهاش ست بشه رو بپوشه
نامجون:جونگ کوک پاشو برو بپوش
جونگ کوک:این همه ادم چراا منن؟؟!!
نامجون:پاشو گمشو برو بپوش تا نزدمت
وی:ولش کن من میرم
تهیونگ رفت لباس و پوشید و اومد و واقعا برگام چقد تو این لباس جذابهه
(عکس اول)
وی:خب برو لباساتو بپوش
(عکس دوم)پوشیدم اومدم
کنار تهیونگ وایسادم
نامجون اوپا این لباسه شبی گونی نی؟؟
جونگ کوک:اره تو تن تو شبی گونیه
تو ببند من از تو نپرسیدم
(عکس سوم)
پوشیدم دوباره اومدم
جیمین:این بدک نیس
شوگا: ولی کت زنونه بهتر میشه
هوپی:ایون می احیانا گرم نیست
[ایون می درحال عرق ریختن]
دقیقا اوپا اینم خیلی گرمه
جونگ کوک: ایون می بنظرم یه لباس جذب تر بپوش
شوگا:منحرف بی مغز
جونگ کوک: من فقط نظر دادم چون گودی کمرش زیاد لباس جذب بهش میاد
تهیونگ یه نگا بهم کرد و سرشو پایین بالا انداخت به معنی اینکه یه امتحانی کن
منم رفتم و دنبال یه لباس جذب تر گشتم
و یه لباس پیدا کردم (عکس چهارم)
اومدم بدون اینکه بصورتشون نگاه کنم داشتم پایین لباسو میدادم پایین تر همینجوری که هم راه میومدم هم میدادمش پایین گفتم...
[[دوزتان شاید بگید تهیونگ این وسط چی میگه مگه فیک کوک نی ولی باید به عرض برسانم این یک مثلث عشقی هستش]]
۲.۸k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.