Part¹⁴
Youna/
گرمی نفسش حس خوبی بهم میداد ولی نمیدونم چرا وقتی نزدیکم میشه نفس کشیدن سخت میشه برام
جوری خوابیده بود که دلم نیومد بیدارش کنم.
میخواستم دستمو ببرم لای موهاش ولی تردید داشتم و اینو درک نمیکرد
بالاخره غرورمو شکستمو دستمو بردم لای موهاش و یه تکونی دادم بی دلیل خندم گرفت وقتی سرشو جابجا کرد ترسیدمو دستمو زودی کشیدم
انگار داشت با خودش حرف میزد تو خواب
_ بالاخره که مال منی یونا
وقتی اینو گفت انگار ته دلم خالی شد. این پسره تو خوابم دست از سرم بر نمیداره
بی اختیار دستم میرفت سمت صورتش انگار نوازش میخواست
اختیار دستمو نداشتم کنترلش دست خودم نبود
لپای نرمشو نوازش کردم وای که چه خوب بود دستمو بردم سمت لبش، و لبشو نوازش کردم
هی چطور دقت نکرده بودم وقتی چند بار بوسیده بود منو. یه خال ریزی درست پایین لبش بود ولی افتادگی لبش نمیزاشت خوب دیده شه
همینطور غرق نگاهش بودمو لباشو لمس میکردم که بیدار شد
_یونا تویی؟
+ میخواستی کی باشه؟
یه نفسی کشید
_ هیچی
دستشو اورد سمت لپمو، لپمو کشید
یه خنده ریزی زدم
...................................................
Jung kook/
با نوازش لب هام بیدار شدم. نگاهی به یونا کردم
_ یونا تویی؟
در کمال ناباوری گفت
+ میخواستی کی باشه
یه نفسی کشیدمو گفتم
_ هیچی
دستمو بردم سمت صورتشو و لپشو کشیدم و یه لبخند ریزی تحویل گرفتم.
سرمو از روی شکمش برداشتمو نشستم رو تخت
_ ببخشید اگه اذیت شدی
+ نه مهم نیست
_راستی وسایلتو جمع کن بیا بریم صبحونه بخوریم بریم خونمون
+ خونمون؟
_اره خون من قراره اونحا زندگی کنیم از این به بعد
+ پس مدرسم چی؟
_ از اونجا میری
+ اوم باشه
.................................................
Youna/
پاشد رفت سمت سرویس داخل اتاق
منم پاشدم از لباسایی که خریده بودیم هودی بنفش و با یه شلوار جین سفید پوشیدم و موهامو یه شونه ای کردمو باز رهاشون کردم رو هودی .
یه اینه بزرگ که روی میزش از عطرای مردونه پر بود ادکلنای مختلف یه ادکلن که یه شیشه مشکی بود برداشتم و بوش کردم خیلی خوب بود
دستامو گذاشتم رو میز یاد دیشب افتادم
گردنم.... وای نه
هودی رو زدم کنار و گردنمو نگا کردم جای کیس مارکش....
بی اختیار یه لبخند زدم همونطور تو آینه به گردنم نگاه میکردم که یهمو جونگ کوک رو پشت سرم با صورت خیس دیدم
گرمی نفسش حس خوبی بهم میداد ولی نمیدونم چرا وقتی نزدیکم میشه نفس کشیدن سخت میشه برام
جوری خوابیده بود که دلم نیومد بیدارش کنم.
میخواستم دستمو ببرم لای موهاش ولی تردید داشتم و اینو درک نمیکرد
بالاخره غرورمو شکستمو دستمو بردم لای موهاش و یه تکونی دادم بی دلیل خندم گرفت وقتی سرشو جابجا کرد ترسیدمو دستمو زودی کشیدم
انگار داشت با خودش حرف میزد تو خواب
_ بالاخره که مال منی یونا
وقتی اینو گفت انگار ته دلم خالی شد. این پسره تو خوابم دست از سرم بر نمیداره
بی اختیار دستم میرفت سمت صورتش انگار نوازش میخواست
اختیار دستمو نداشتم کنترلش دست خودم نبود
لپای نرمشو نوازش کردم وای که چه خوب بود دستمو بردم سمت لبش، و لبشو نوازش کردم
هی چطور دقت نکرده بودم وقتی چند بار بوسیده بود منو. یه خال ریزی درست پایین لبش بود ولی افتادگی لبش نمیزاشت خوب دیده شه
همینطور غرق نگاهش بودمو لباشو لمس میکردم که بیدار شد
_یونا تویی؟
+ میخواستی کی باشه؟
یه نفسی کشید
_ هیچی
دستشو اورد سمت لپمو، لپمو کشید
یه خنده ریزی زدم
...................................................
Jung kook/
با نوازش لب هام بیدار شدم. نگاهی به یونا کردم
_ یونا تویی؟
در کمال ناباوری گفت
+ میخواستی کی باشه
یه نفسی کشیدمو گفتم
_ هیچی
دستمو بردم سمت صورتشو و لپشو کشیدم و یه لبخند ریزی تحویل گرفتم.
سرمو از روی شکمش برداشتمو نشستم رو تخت
_ ببخشید اگه اذیت شدی
+ نه مهم نیست
_راستی وسایلتو جمع کن بیا بریم صبحونه بخوریم بریم خونمون
+ خونمون؟
_اره خون من قراره اونحا زندگی کنیم از این به بعد
+ پس مدرسم چی؟
_ از اونجا میری
+ اوم باشه
.................................................
Youna/
پاشد رفت سمت سرویس داخل اتاق
منم پاشدم از لباسایی که خریده بودیم هودی بنفش و با یه شلوار جین سفید پوشیدم و موهامو یه شونه ای کردمو باز رهاشون کردم رو هودی .
یه اینه بزرگ که روی میزش از عطرای مردونه پر بود ادکلنای مختلف یه ادکلن که یه شیشه مشکی بود برداشتم و بوش کردم خیلی خوب بود
دستامو گذاشتم رو میز یاد دیشب افتادم
گردنم.... وای نه
هودی رو زدم کنار و گردنمو نگا کردم جای کیس مارکش....
بی اختیار یه لبخند زدم همونطور تو آینه به گردنم نگاه میکردم که یهمو جونگ کوک رو پشت سرم با صورت خیس دیدم
۵.۵k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.