61
ویو کوک
رفتم بیرون که هلن دیدم بغل یه پسره بود چرا هلن تقلی نمیکنه؟ چقدر پسره داره با گردنش نزدیک میشه خیلی عصبی شدم با شدت رفتم سمتشون محکم پسره رو از هلن جدا کردم همین که اومدم بزنمش هلن جلومو کرفت منم تقلی میکردم
هلن: کوک نکن، کوک، کوک، اون دستمه فامیل
کوک: چی
هلن: این، این ایانه بعد فامیله نزدیکه پسر خالمه(دروغ میگه) بعد بعد مدت ها دیدمش دلم براش تنگ شده بود و...
کوک: ساکت بیا بریم(مچ دست هلن گرفت رفت)
ایان: بهم زنگ بزن کوچولو
کوک: خفه شو مرتیکه
کوک هلن انداخت تو ماشین خودشم سوار شد و هی گاز میداد
کوک: چرا گذاشتی بغلت کنه
اون روانی یه طور کمرت گرفته بود انگار زنشی
هلن: کوک یه طور حرف میزنی انگار باهاش لب گرفتم
کوک: جداتون نمیکردم میگرفتی
هلن: داری شلوغش میکنی، کوک، کوک، کوککککککککک
نزدیک بود با یه کامیون تصادف کنن ولی نکردن و بلاخره کوک یه جا زد کنار که هلن سریع پیاده شد
کوک: چته
هلن: واییییی
کوک: چیه
هلن: یه لحظه ساکت باش (افتاد زمین با دستاش سرش رو گرفت که کوک سریع اومد بغلش کرد
کوک: چی شد فدات شم سرت درد میکنه؟ خوبی؟
هلن با گریه: نه
کوک سریع هلن بغل کرد خوابوند
پشت ماشین و براش اب اورد
کوک: بهتری فدات شم؟
هلن: اومم، ببخشید، ببخشید که به حرفت گوش ندادم اون پسر خالم نیس فامیل دوره ولی من اون مثل دو قلو ها میمونیم این کوچولو هم که گفت منظور خاصی نداشت
کوک: هههه مچ دستت چرا کبوده؟
نکنه... من این کار رو کردم؟
هلن: نه خب حتما به جایی خورده
کوک: دور تا دورش؟
اههه ببخشید عشقم نباید قاطی میکردم
هلن: چیزی نشده که عزیزم من خوبم
کوک: اگر تو خوبی منم خوبم(سرش رو گذاشت رو سینه هلن و هلن نشسته بود هلن هم موهاش رو ناز کرد بعد رفتن خونه اماده شدن برن سالن
اعضا و پدر مادر کوک و هلن و خودشون فقط بودن همین
رفتم بیرون که هلن دیدم بغل یه پسره بود چرا هلن تقلی نمیکنه؟ چقدر پسره داره با گردنش نزدیک میشه خیلی عصبی شدم با شدت رفتم سمتشون محکم پسره رو از هلن جدا کردم همین که اومدم بزنمش هلن جلومو کرفت منم تقلی میکردم
هلن: کوک نکن، کوک، کوک، اون دستمه فامیل
کوک: چی
هلن: این، این ایانه بعد فامیله نزدیکه پسر خالمه(دروغ میگه) بعد بعد مدت ها دیدمش دلم براش تنگ شده بود و...
کوک: ساکت بیا بریم(مچ دست هلن گرفت رفت)
ایان: بهم زنگ بزن کوچولو
کوک: خفه شو مرتیکه
کوک هلن انداخت تو ماشین خودشم سوار شد و هی گاز میداد
کوک: چرا گذاشتی بغلت کنه
اون روانی یه طور کمرت گرفته بود انگار زنشی
هلن: کوک یه طور حرف میزنی انگار باهاش لب گرفتم
کوک: جداتون نمیکردم میگرفتی
هلن: داری شلوغش میکنی، کوک، کوک، کوککککککککک
نزدیک بود با یه کامیون تصادف کنن ولی نکردن و بلاخره کوک یه جا زد کنار که هلن سریع پیاده شد
کوک: چته
هلن: واییییی
کوک: چیه
هلن: یه لحظه ساکت باش (افتاد زمین با دستاش سرش رو گرفت که کوک سریع اومد بغلش کرد
کوک: چی شد فدات شم سرت درد میکنه؟ خوبی؟
هلن با گریه: نه
کوک سریع هلن بغل کرد خوابوند
پشت ماشین و براش اب اورد
کوک: بهتری فدات شم؟
هلن: اومم، ببخشید، ببخشید که به حرفت گوش ندادم اون پسر خالم نیس فامیل دوره ولی من اون مثل دو قلو ها میمونیم این کوچولو هم که گفت منظور خاصی نداشت
کوک: هههه مچ دستت چرا کبوده؟
نکنه... من این کار رو کردم؟
هلن: نه خب حتما به جایی خورده
کوک: دور تا دورش؟
اههه ببخشید عشقم نباید قاطی میکردم
هلن: چیزی نشده که عزیزم من خوبم
کوک: اگر تو خوبی منم خوبم(سرش رو گذاشت رو سینه هلن و هلن نشسته بود هلن هم موهاش رو ناز کرد بعد رفتن خونه اماده شدن برن سالن
اعضا و پدر مادر کوک و هلن و خودشون فقط بودن همین
۱.۴k
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.