رویای اشنا part 9
÷بدو دیگه بالاخره یه اتاق گیرمون اومده ها
*بابا یه اتاقه مگه چیه
بالاخره رسیدیم سه تا اتاق سمت راست بود سه تا اتاق سمت چپ. اتاق های وسط قرمز مشکی و اتاق های اول سفید و اتاق های اخر هم سبز بودن (امیدوارم فهمیده باشید منظورمو) به سمت اتاق قرمز مشکی رفتم
*وایسا چکار میکنی
÷می خوام ببینم اتاق کیه
درو باز کردم و جونگ کوک رو دیدم که داره به لپتاب نگاه میکنه و تا دید در باز شده به سمت در نگاه کرد
_مشکلی پیش اومده؟
÷امم نه می خواستم بدونم اتاق سمت راست برای ما هست؟
_اوه یادم رفت بگم اره سمت راست برای شماست، جونگ هوان هم توی اتاق وسطی خوابه(لبخند)
÷ ممنون
_خواهش میکنم
در اتاقو بستم و به یونجی گفتم
÷ سمت راستی ها برای ماست
* اوکی خب من برم تو اتاقم بخوابم خیلی خستم
÷ باشه برو
یونجی رفت توی اتاقش و منم رفتم تو اتاق. خیلی بزرگ و قشنگ بود رفتم جلو ی ایینه نشستم
÷ وایی باورم نمیشه بالاخره از دست اون یتیم خونه خلاص شدم
بعد رفتم و روی تخت خوابیدم.
ویو جونگ کوک
کارم تموم شد، خسته بودم و از اتاق اومدم بیرون ساعت هشت بود و خونه هم ساکت. رفتم ببینم جونگ هوان بیدار شده یا نه در اتاقشو باز کردم، مثل یه بچه خرگوش کیوت توی خودش جمع شده بود و خوابیده بود. خواستم از اتاق برم بیرون که یه دفعه یه صدای بلند اومد، برگشتم و دیدم از تخت افتاده. نتونستم خندمو کنترل کنم و خندیدم، با صدای من چشماشو باز کرد و با اخم بهم نگاه کرد
+چرا می خندی؟ اییی کمرم درد گرفت
_(خنده🤣)
+هر هر هر (پوکر 😒)
رفتم و کمکش کردم بلند بشه
_ مواظب خودت باش
+مرسی.(بلند شد) راستی شام با من
_ شام؟ چرا؟
+ خب... میخوام ازتون تشکر کنم که مارو به فرزند خواندگی گرفتین
_نیازی به تشکر نیست ولی از اونجایی که می خوام دست پختتو ببینم باشه(لبخند)
+ شکمو(خنده)
_ چی گفتی(جدی)
+ گفتم شکمو
_(پوکر😐) هی خدا. من می رم ببینم شوگا و تهیونگ اومدن یا نه
+ اوکی
پایان
شرطا ده تا لایک سه تا کامنت
*بابا یه اتاقه مگه چیه
بالاخره رسیدیم سه تا اتاق سمت راست بود سه تا اتاق سمت چپ. اتاق های وسط قرمز مشکی و اتاق های اول سفید و اتاق های اخر هم سبز بودن (امیدوارم فهمیده باشید منظورمو) به سمت اتاق قرمز مشکی رفتم
*وایسا چکار میکنی
÷می خوام ببینم اتاق کیه
درو باز کردم و جونگ کوک رو دیدم که داره به لپتاب نگاه میکنه و تا دید در باز شده به سمت در نگاه کرد
_مشکلی پیش اومده؟
÷امم نه می خواستم بدونم اتاق سمت راست برای ما هست؟
_اوه یادم رفت بگم اره سمت راست برای شماست، جونگ هوان هم توی اتاق وسطی خوابه(لبخند)
÷ ممنون
_خواهش میکنم
در اتاقو بستم و به یونجی گفتم
÷ سمت راستی ها برای ماست
* اوکی خب من برم تو اتاقم بخوابم خیلی خستم
÷ باشه برو
یونجی رفت توی اتاقش و منم رفتم تو اتاق. خیلی بزرگ و قشنگ بود رفتم جلو ی ایینه نشستم
÷ وایی باورم نمیشه بالاخره از دست اون یتیم خونه خلاص شدم
بعد رفتم و روی تخت خوابیدم.
ویو جونگ کوک
کارم تموم شد، خسته بودم و از اتاق اومدم بیرون ساعت هشت بود و خونه هم ساکت. رفتم ببینم جونگ هوان بیدار شده یا نه در اتاقشو باز کردم، مثل یه بچه خرگوش کیوت توی خودش جمع شده بود و خوابیده بود. خواستم از اتاق برم بیرون که یه دفعه یه صدای بلند اومد، برگشتم و دیدم از تخت افتاده. نتونستم خندمو کنترل کنم و خندیدم، با صدای من چشماشو باز کرد و با اخم بهم نگاه کرد
+چرا می خندی؟ اییی کمرم درد گرفت
_(خنده🤣)
+هر هر هر (پوکر 😒)
رفتم و کمکش کردم بلند بشه
_ مواظب خودت باش
+مرسی.(بلند شد) راستی شام با من
_ شام؟ چرا؟
+ خب... میخوام ازتون تشکر کنم که مارو به فرزند خواندگی گرفتین
_نیازی به تشکر نیست ولی از اونجایی که می خوام دست پختتو ببینم باشه(لبخند)
+ شکمو(خنده)
_ چی گفتی(جدی)
+ گفتم شکمو
_(پوکر😐) هی خدا. من می رم ببینم شوگا و تهیونگ اومدن یا نه
+ اوکی
پایان
شرطا ده تا لایک سه تا کامنت
۶.۱k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.