امشب به شور عشقت تا صبح بیقرارم

...
امشب به شور عشقت تا صبح بی‌قرارم
با خاطرت نشستم میلی به‌خواب ندارم
احساس تـو چه زیـبا دل را نمـوده اغوا
آغـوش تـو مهیاست کام از تـو بر ندارم
وقتی که چشم مستت افـتاده بر نگاهم
با شـور در نگاهت دس‍ـت از تو بر ندارم
در آن لبان سرخت نقشی ز بوسـه بسته
داغ است بوسه‌هایت نقشی برآن بکارم
تا در هـوس بسوزم در پنجه‌های دستت
دستی به روی مویت دست دگر به کارم
سـوزانـده‌ای تنـم را با گرم دل چـه زیـبا
حالا که در تـو هستـم شوقی دگـر ندارم
در بین افت و خیـزم از عشـق تو عزیزم
با سینه‌هـای گرمت جـادو کـن ای بـهارم
هرم نفس شکسته آشوب دل چه خسته
دل می‌تـپد بسی تند با شوق عشق یارم
جنگ‌است بین این‌دو دست من و تن تو
باید که با تـو باشـم بایـد که دل سـپارم
پیچیده عطر گرمـت بر روی رختخوابم
شیرین و دل‌نواز است از عطر بی‌قرارم
حالاکه رفته ازهوش دست ندا درآغوش
این شـعر هـدیه بـادا بـر عشـق تو نگارم #سروده_های_عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

🏴 مردان مرد کمتر پیدا می‌شوند و انگشت شمار، دشمنانی که در پی...

...دل به تـو دادم چـرا دائـم شکایت می‌کنیمن‌پر ازدرد وتو ازا...

...ساقی بریز جامی که دل از درد عشق رها شودترسـم که با نگاه چ...

...بیا با سوز جان سازی بزن با تار دل ای یاربرایت شعر می‌گویم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط