⛓🖇my dady🖇⛓ p.48
سوار ماشین شدیم و رفتیم یه چند مینی گذشت تا رسیدیم بادبگاردا درو باز کردن و پیاده شدبم هوفی کشیدم و دسمو دور بازوی جیمین حلقه کردم رفتی داخل خیلی شلوغ بود
رفتیم دور یه میز گارسون امدو مشروب گذاش رو میزو رف یه پسری امد طرفمون
با جیمین دس داد و بعد ب من انگار جیمینو میشناخت با دوس دخترش دس دادم
لینا:خوشبختم کیم لینا هستم
ا.ت:همچنین پارک ا.ت هستم
باهم روی کاناپه نشستیمو حرف میزدیم خوب بود جیمین امد کنارم نشست و اون دختره لینا هم رف پیش اون پسره همینطوری نگا به بقیه میکردیم که دوباره یه پسر دیگه امد اه اه این نچسبه وای حالم ازش بهم میخوره رومخه اکبیری
ته سو :به به ا.ت خانم خوشحالم دوباره میبینمت
(ته سو :نائب رئیس کمپانی اس اچ قبلن از ظاهر دوس پسر ا.ت بوده )
ا.ت:ولب من اصلا
ته سو :معرفب نمکنید این اقارو ؟
جیمین :پارک جیمین هستم نامزد ا.ت و شما؟
ته سو :گو ته سو هستم خوشوقتم
جیمین:همچنین
نشستیم رو کاناپه و ته سو هم رو کاناپه رو به رو ایمون بود
ته سو:خیلی عجیبه اصلا شبیه کاپلا نیستید
ا.ت:ببخش ک باید جلو همه احساساتمون رو بهت نشون بدیم
ویو جیمین
برای اینکه این پسره شک نکنه دستم و با تردید روی رون های ا.ت گذاشتم و تو چشای ته سو خیره شدم و گفتم
جیمین:یه بار دیگه اینجوری نگاهش کن تا بکشمت (باپوزخند)
ته سو هول کرد و صاف نشست ...
ته سو :چی داری میگی من خودم دوس دختر دارم
ا.ت:دقیقن چند تا ؟
ا.ت:میخای بو..سش کنم تا ثابت شه با همیم؟
ته سو :جرعتشو نداری (لبخند )
ویو ا.ت
مهم نبود چه اتفاقی میوفته خودمو بالا کشیدم و خیلی یواش ب چشمای جیمین نگاه کردم امد پایین و این وصله بین ما اتفاق افتاد
بعد از چند دیقه از هم جدا شدیم
برگشتم نگاهش کردم
ا.ت:ثابت شد
ته سو :او مای گاد
جیمین :اهم
جیمین :گورتو گم کن نبینمت
ته سو بلند شد و رفت
جیمین:حتما لازم بود این کارو بکنی ؟
ا.ت:میخاستی شک کنه ؟
جیمین:باشه حالا توهم
کلی پیک زدیم بالا و بعد ساعت های ۲ بود ک جیمین گفت بریم رفتیم خونه همه چی خوب پیش رفته بود هوف ولی همه خاب بود رفتم بالا و لباسام و عوض کردم و رو تخت خوابیدم
حمایت ؟
رفتیم دور یه میز گارسون امدو مشروب گذاش رو میزو رف یه پسری امد طرفمون
با جیمین دس داد و بعد ب من انگار جیمینو میشناخت با دوس دخترش دس دادم
لینا:خوشبختم کیم لینا هستم
ا.ت:همچنین پارک ا.ت هستم
باهم روی کاناپه نشستیمو حرف میزدیم خوب بود جیمین امد کنارم نشست و اون دختره لینا هم رف پیش اون پسره همینطوری نگا به بقیه میکردیم که دوباره یه پسر دیگه امد اه اه این نچسبه وای حالم ازش بهم میخوره رومخه اکبیری
ته سو :به به ا.ت خانم خوشحالم دوباره میبینمت
(ته سو :نائب رئیس کمپانی اس اچ قبلن از ظاهر دوس پسر ا.ت بوده )
ا.ت:ولب من اصلا
ته سو :معرفب نمکنید این اقارو ؟
جیمین :پارک جیمین هستم نامزد ا.ت و شما؟
ته سو :گو ته سو هستم خوشوقتم
جیمین:همچنین
نشستیم رو کاناپه و ته سو هم رو کاناپه رو به رو ایمون بود
ته سو:خیلی عجیبه اصلا شبیه کاپلا نیستید
ا.ت:ببخش ک باید جلو همه احساساتمون رو بهت نشون بدیم
ویو جیمین
برای اینکه این پسره شک نکنه دستم و با تردید روی رون های ا.ت گذاشتم و تو چشای ته سو خیره شدم و گفتم
جیمین:یه بار دیگه اینجوری نگاهش کن تا بکشمت (باپوزخند)
ته سو هول کرد و صاف نشست ...
ته سو :چی داری میگی من خودم دوس دختر دارم
ا.ت:دقیقن چند تا ؟
ا.ت:میخای بو..سش کنم تا ثابت شه با همیم؟
ته سو :جرعتشو نداری (لبخند )
ویو ا.ت
مهم نبود چه اتفاقی میوفته خودمو بالا کشیدم و خیلی یواش ب چشمای جیمین نگاه کردم امد پایین و این وصله بین ما اتفاق افتاد
بعد از چند دیقه از هم جدا شدیم
برگشتم نگاهش کردم
ا.ت:ثابت شد
ته سو :او مای گاد
جیمین :اهم
جیمین :گورتو گم کن نبینمت
ته سو بلند شد و رفت
جیمین:حتما لازم بود این کارو بکنی ؟
ا.ت:میخاستی شک کنه ؟
جیمین:باشه حالا توهم
کلی پیک زدیم بالا و بعد ساعت های ۲ بود ک جیمین گفت بریم رفتیم خونه همه چی خوب پیش رفته بود هوف ولی همه خاب بود رفتم بالا و لباسام و عوض کردم و رو تخت خوابیدم
حمایت ؟
۸.۵k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.