فیک کوک
مافیای عاشق
Love mafia
part:12
دو هفته گذشت علاقم نسبت بهش زیاد تر شد جوری که نمیتونستم یک ساعتم ازش دور باشم به خاطر کاراش سرش شلوغ بود اما تا جایی که میتونست بهم اهمیت میداد دلم نمیخواست بهش فشار بیارم دلم میخواست کاراشو به نحو احسنت انجام بده که دیگه مانعی برای پیش هم بودنمون نباشه حتما دارین میگین چه کاری ؟
کوک دیگ نمیخواد مافیا باشه میخواد تمام باندشو به دستارش واگذار کنه نمیدونم به خاطر من داره اینکارو میکنه یا کلا خسته شده ولی خوشحالم که از این کار کشیده بیرون
_____________________________
روی مبل نشسته بود داشت قرارداد رو مینوشت اروم جوری که نفهمه از پله ها رفتم پایین سریع دستمو گذاشتم روی چشماش خنده ای که کرد که من برای اون خنده میمردم
_ات تویی میدونم
ههنوز هیچی نگفته بودم که منو از پشت مبل کشید و گذاشت بود بغلش
تا خواستم حرفی بزنم بوسه ای رو شروع کرد مک عمیقی زد و جدا شد
_میدونی فردا به طوری رسمی من فقط جئون جونگ کوک رئیس شرکت .... هستم ن مافیای کره؟
بوسه ی کوتاهیی به لبش زدم
+میدونم و خوشحالم
لبخندی زد که دوباره دلم برای اون لبخند ضعف رف
+کوک!
_جانم
+چرا دیگ نمیخوای مافیا نباشی
_چون میخوام پیش تو با ارامش تمام زندگی کنم جوریکه دغدقه ی اینو نداشته باشم که چیزیت بشه
بغلش کردم و گردنشو بوسیدم
+میدونی که خیلی دوست دارم؟جوریکه میتونم تما خطرا رو به جون بخرم
_اما من عاشقتم انقدری عاشقتم که جونم برام مهم نیست فقط تو برام مهمی تو،من،بچه هامون
+بچه هامون؟
_اره ازدواج میکنیم بچه دار میشیم یه زندگیه عالی برای خودمون رغم میزنیم
نکنه بچه دوست نداری؟
بعد مدت ها برگشتم:)
Love mafia
part:12
دو هفته گذشت علاقم نسبت بهش زیاد تر شد جوری که نمیتونستم یک ساعتم ازش دور باشم به خاطر کاراش سرش شلوغ بود اما تا جایی که میتونست بهم اهمیت میداد دلم نمیخواست بهش فشار بیارم دلم میخواست کاراشو به نحو احسنت انجام بده که دیگه مانعی برای پیش هم بودنمون نباشه حتما دارین میگین چه کاری ؟
کوک دیگ نمیخواد مافیا باشه میخواد تمام باندشو به دستارش واگذار کنه نمیدونم به خاطر من داره اینکارو میکنه یا کلا خسته شده ولی خوشحالم که از این کار کشیده بیرون
_____________________________
روی مبل نشسته بود داشت قرارداد رو مینوشت اروم جوری که نفهمه از پله ها رفتم پایین سریع دستمو گذاشتم روی چشماش خنده ای که کرد که من برای اون خنده میمردم
_ات تویی میدونم
ههنوز هیچی نگفته بودم که منو از پشت مبل کشید و گذاشت بود بغلش
تا خواستم حرفی بزنم بوسه ای رو شروع کرد مک عمیقی زد و جدا شد
_میدونی فردا به طوری رسمی من فقط جئون جونگ کوک رئیس شرکت .... هستم ن مافیای کره؟
بوسه ی کوتاهیی به لبش زدم
+میدونم و خوشحالم
لبخندی زد که دوباره دلم برای اون لبخند ضعف رف
+کوک!
_جانم
+چرا دیگ نمیخوای مافیا نباشی
_چون میخوام پیش تو با ارامش تمام زندگی کنم جوریکه دغدقه ی اینو نداشته باشم که چیزیت بشه
بغلش کردم و گردنشو بوسیدم
+میدونی که خیلی دوست دارم؟جوریکه میتونم تما خطرا رو به جون بخرم
_اما من عاشقتم انقدری عاشقتم که جونم برام مهم نیست فقط تو برام مهمی تو،من،بچه هامون
+بچه هامون؟
_اره ازدواج میکنیم بچه دار میشیم یه زندگیه عالی برای خودمون رغم میزنیم
نکنه بچه دوست نداری؟
بعد مدت ها برگشتم:)
۲.۸k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.