fake kook
fake kook
part*²⁵
یک هفته بعد
داشتیم غذا میخوردیم
م: ا.ت
ا.ت: بله مامان
م: تو که از این غذا نمیخوردی
ا.ت: نمیدونم دلم یه دفعه خواست
م: تو خوبی؟
تهیونگ: زن عمو
م: جانم
تهیونگ: هیچی یادم رفت
و با پا زد تو پام
ا.ت: مامان من دیگه میل ندارم
بلند شدم و رفتم تهیونگ اومد دنبالم
تهیونگ: یکم حواست باشه زن عمو خیلی باهوش میفهمه ها
ا.ت: دست خودم نبود تو پیداش نکردی
تهیونگ: نه انگار اب شده زیر زمین
ا.ت: یه دوستش هست من بهش زنگ زدم گفت خبر ندارم ولی تورو نمیشناسن تو برو اونجا
تهیونگ: باشه توهم بیا تو ماشین بمون
ا.ت: باشه
تهیونگ: لباس گرم بپوش بیرون سرده
ا.ت: باشه
رفتیم سوار ماشین شدیم
تهیونگ: تو رو میبرم خونه قبلی خودم بعد جونگکوک میارم اونجا
ا.ت: باشه اینم ادرس خونه دوست جونگکوک
تهیونگ: بده
از دید کوک
تنها تو خونه چینمو بودم صدای در شنیدم فک کردم چینمو رفتم در باز کردم یکی گفت: سلام
کوک: سلام بفرمایید
گفت: منزل چینمو
کوک: بله
گفت: شما جونگکوک هستید
کوک: بله خودم هستم شما رو به یاد نمیارم ببخشید شما؟
گفت: اگه بگم کی هستم قول میدی باهام یه جایی بیای
کوک: کجا؟
گفت: میگم حالا تو میای یا نه چینمو منو فرستاده
کوک: زودتر بگید خب بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم
کوک: اینجا کجاست
گفت: پیاده شو
کوک: باشه
گفت: برو تو اون خونه
کوک: باش
رفتم داخل خانه
کوک: چینمو من اومدم
کسی جواب نداد
کوک: چینمو
ا.ت اومد
کوک: ا.ت تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت:کوک
#کوک
#فیک
#سناریو
part*²⁵
یک هفته بعد
داشتیم غذا میخوردیم
م: ا.ت
ا.ت: بله مامان
م: تو که از این غذا نمیخوردی
ا.ت: نمیدونم دلم یه دفعه خواست
م: تو خوبی؟
تهیونگ: زن عمو
م: جانم
تهیونگ: هیچی یادم رفت
و با پا زد تو پام
ا.ت: مامان من دیگه میل ندارم
بلند شدم و رفتم تهیونگ اومد دنبالم
تهیونگ: یکم حواست باشه زن عمو خیلی باهوش میفهمه ها
ا.ت: دست خودم نبود تو پیداش نکردی
تهیونگ: نه انگار اب شده زیر زمین
ا.ت: یه دوستش هست من بهش زنگ زدم گفت خبر ندارم ولی تورو نمیشناسن تو برو اونجا
تهیونگ: باشه توهم بیا تو ماشین بمون
ا.ت: باشه
تهیونگ: لباس گرم بپوش بیرون سرده
ا.ت: باشه
رفتیم سوار ماشین شدیم
تهیونگ: تو رو میبرم خونه قبلی خودم بعد جونگکوک میارم اونجا
ا.ت: باشه اینم ادرس خونه دوست جونگکوک
تهیونگ: بده
از دید کوک
تنها تو خونه چینمو بودم صدای در شنیدم فک کردم چینمو رفتم در باز کردم یکی گفت: سلام
کوک: سلام بفرمایید
گفت: منزل چینمو
کوک: بله
گفت: شما جونگکوک هستید
کوک: بله خودم هستم شما رو به یاد نمیارم ببخشید شما؟
گفت: اگه بگم کی هستم قول میدی باهام یه جایی بیای
کوک: کجا؟
گفت: میگم حالا تو میای یا نه چینمو منو فرستاده
کوک: زودتر بگید خب بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم
کوک: اینجا کجاست
گفت: پیاده شو
کوک: باشه
گفت: برو تو اون خونه
کوک: باش
رفتم داخل خانه
کوک: چینمو من اومدم
کسی جواب نداد
کوک: چینمو
ا.ت اومد
کوک: ا.ت تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت:کوک
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۸.۲k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.