فیک: black fate
فیک: black fate
پارت7
رفتم.خودمو اماده کردم....چون الان دیگه هوا گرمه...یه دامن کوتاه سفید و یه تاپ نارنجیه...ابی....تنم کردم...و یه جوراب بلند و کتونیه..سفید و سوار ماشین شدم....رفتم یه مرکز خرید خیلی گشتم....
یه کت شلوار سیاه و یه دامن سیاه و یه تاپ سیاه و یه شلوار بوت کات سیاه یه کتونیع سیاه و در اخر یه تاپ ابی خریدم و بعد
رفتم وسایل میکاپ خریدم و لباس زیر...سیاه
و رفتم یه کافه
بعد خوردن بابل تی..سرم تو گوشی بود خوردم به یکی سرتاپا سیاه دوتا مردم پشت سرش بودن صورتش بخاطر ماسک و کلاه معلوم نبود
...:خانوم...ببخشید همه چی از دستتون افتاد
انیش:..نه خواهش میکنم.. ممونم..خودم.بلندش,میکردم
...:به اجازه تون فعلا ....بازم.ببخشید
انیش:..اهم.....نه...بای
صدای بمی......داشت با حترام......بود....خلاصه...برگشتم خونه
ویو فلیکس~~~~
تو مرکز خرید خوردم به یانگ انیش...راستش راننده اش که بادیگاردشم هس من فرستادم...تا همه چیو زیر نظر بگیره....میخوامو..یه بلایی سر اون خانواده بیارم...و همه شو از گلوی انیش بیارم...بیرون و...تا اونا عذاب بکشن و بعد...ضربه هایی..که میبینه......ولش میکنم...البته اگه زنده موند....
رفتم عمارت.....
هیون: چیکار کردی
فلیکس :همه چی اوکیه...سان پیششه همه چیز و میاره برامون
هیون: اوکیه
فلیکس:......ولی اون....دختره.....
هیون: بازچی.....
فلیکس: تایپ منه.....
هیون: دیوونه شدی...اون دشمونه...اون تایپ...۹۵ درصد پسراس
فلیکس:...راس میگی والا تایپ همه اس
هیون:....بریم پایین
فلیکس: بریم
ویو انیش~~~~
انیش:...سلام اوما....
مینا:...سلام...
انیش:..من میرم لباسامو عوض کنم
مینا:..باشه. چاگیا
رفتم تو اتاقم ای ان...نشسته بود
انیش: ای اناااااااا.....
ای ان: کجا بودی
انیش: ..خرید
ادامه دارد
پارت7
رفتم.خودمو اماده کردم....چون الان دیگه هوا گرمه...یه دامن کوتاه سفید و یه تاپ نارنجیه...ابی....تنم کردم...و یه جوراب بلند و کتونیه..سفید و سوار ماشین شدم....رفتم یه مرکز خرید خیلی گشتم....
یه کت شلوار سیاه و یه دامن سیاه و یه تاپ سیاه و یه شلوار بوت کات سیاه یه کتونیع سیاه و در اخر یه تاپ ابی خریدم و بعد
رفتم وسایل میکاپ خریدم و لباس زیر...سیاه
و رفتم یه کافه
بعد خوردن بابل تی..سرم تو گوشی بود خوردم به یکی سرتاپا سیاه دوتا مردم پشت سرش بودن صورتش بخاطر ماسک و کلاه معلوم نبود
...:خانوم...ببخشید همه چی از دستتون افتاد
انیش:..نه خواهش میکنم.. ممونم..خودم.بلندش,میکردم
...:به اجازه تون فعلا ....بازم.ببخشید
انیش:..اهم.....نه...بای
صدای بمی......داشت با حترام......بود....خلاصه...برگشتم خونه
ویو فلیکس~~~~
تو مرکز خرید خوردم به یانگ انیش...راستش راننده اش که بادیگاردشم هس من فرستادم...تا همه چیو زیر نظر بگیره....میخوامو..یه بلایی سر اون خانواده بیارم...و همه شو از گلوی انیش بیارم...بیرون و...تا اونا عذاب بکشن و بعد...ضربه هایی..که میبینه......ولش میکنم...البته اگه زنده موند....
رفتم عمارت.....
هیون: چیکار کردی
فلیکس :همه چی اوکیه...سان پیششه همه چیز و میاره برامون
هیون: اوکیه
فلیکس:......ولی اون....دختره.....
هیون: بازچی.....
فلیکس: تایپ منه.....
هیون: دیوونه شدی...اون دشمونه...اون تایپ...۹۵ درصد پسراس
فلیکس:...راس میگی والا تایپ همه اس
هیون:....بریم پایین
فلیکس: بریم
ویو انیش~~~~
انیش:...سلام اوما....
مینا:...سلام...
انیش:..من میرم لباسامو عوض کنم
مینا:..باشه. چاگیا
رفتم تو اتاقم ای ان...نشسته بود
انیش: ای اناااااااا.....
ای ان: کجا بودی
انیش: ..خرید
ادامه دارد
۲.۶k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.