رز سفید p20
_تو حرف دیروزمو جدی گرفتی؟
+......
_من دیروز فقط خسته بودم...
+باشه....
_حرفمو باور نمیکنی؟
+.....
_باشه پس خودم میبرمت.......
+ببینم چیکار میخوای ک....
براید بغلم کرد و از بیمارستان رفتیم بیرون....
+زهر مار...همه نگاها رو ماس...
_دوسسسس دارن زنمو بغل کنم....به کسی هم هیچ ربطی نداره.....
+ولم کن...
_ببخشید دیگه....درسته دوماه بود...ولی من لتقدر خسته بودم که نمیدونم جی بگم.....جیمین با همسرش میان اینجا...و قراره از این به بعد جیمین شرکت اداره کنه و منم بیشتر پیشت میمونم هوم؟؟
+زن گرفته...
_چیه ناراحت شدی؟؟
+نه منظورم اون نبود... دوست دارم زنشو ببینم...
_امشب میان میبینی....حال بخشیدی منو؟
+نخیر....چرا دیشب گذاشتی رو کاناپه بخوابم.....
انقدر کیوت بودی کع نتونستم بیدارت کنم....
+پتو نمیتونستی بکشی روم؟
_ببخشید عشقم.....
حالا سوار ماشین شو که بریم...رفتم سوار شدم و رفتیم خونه پدر و مادر جونگکوک....
×بهتری دخترم؟
+بله...
×جونگکوک بار آخرت باشه بهش بی محلی میکنیا
_چشممم...کارلا بیا بریم اتاق بخوابیم....
+اوهوم...
رفتیم تو اتاق و خودشو پرت کرد رو تخت...
_انقدر خستمم که نگو....
+......
_من دیروز فقط خسته بودم...
+باشه....
_حرفمو باور نمیکنی؟
+.....
_باشه پس خودم میبرمت.......
+ببینم چیکار میخوای ک....
براید بغلم کرد و از بیمارستان رفتیم بیرون....
+زهر مار...همه نگاها رو ماس...
_دوسسسس دارن زنمو بغل کنم....به کسی هم هیچ ربطی نداره.....
+ولم کن...
_ببخشید دیگه....درسته دوماه بود...ولی من لتقدر خسته بودم که نمیدونم جی بگم.....جیمین با همسرش میان اینجا...و قراره از این به بعد جیمین شرکت اداره کنه و منم بیشتر پیشت میمونم هوم؟؟
+زن گرفته...
_چیه ناراحت شدی؟؟
+نه منظورم اون نبود... دوست دارم زنشو ببینم...
_امشب میان میبینی....حال بخشیدی منو؟
+نخیر....چرا دیشب گذاشتی رو کاناپه بخوابم.....
انقدر کیوت بودی کع نتونستم بیدارت کنم....
+پتو نمیتونستی بکشی روم؟
_ببخشید عشقم.....
حالا سوار ماشین شو که بریم...رفتم سوار شدم و رفتیم خونه پدر و مادر جونگکوک....
×بهتری دخترم؟
+بله...
×جونگکوک بار آخرت باشه بهش بی محلی میکنیا
_چشممم...کارلا بیا بریم اتاق بخوابیم....
+اوهوم...
رفتیم تو اتاق و خودشو پرت کرد رو تخت...
_انقدر خستمم که نگو....
۱۸.۰k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.