عشق سخت پارت ۳
فلش بک به صبح
ویو سارینا
بلند شدم کارای مربوط رو انجام دادم و رفتم اول دخترا رو بیدار کنم بعد هم صبحونه رو آماده کردم
سر میز
آیلین: خب نمیخوای از دیشب چیزی بگی شیطون
سارینا: چی بگم مثلا
آیلین: خب چیکار کردین .. چی خوردین اینارم من باید بگم
سارینا: آیلین اول صبحی جوری میزنمت که قطع نخاع شی
آیلین: چرا زود جوش میاری مگه چی گفتم
ثنا: بس کنید دیگه همش باهم دعوا میگیرید
زری: راس میگی همه همسایه ها رو بیدار کردین
آیلین و سارینا سری تکون دادن و صبحونشونو خوردن
فلش بک تو شرکت
داشتم کا رامو انجام میدادم که فلیکس صدا کرد
رفتم و بعد از در زدن رفتم تو و تعظیم کوتاهی کردم
سارینا: بفرمایید رییس
فلیکس: مگه نگفتم وقتی خودمون هستیم فلیکس صدام کن
سارینا: بله گفتید اما اینجا پر آدمه
فلیکس: آیا صداتو میشنون
سارینا: خیر
فلیکس:( یه نیشخند کوچیک) خیله خوب، خوب گوش کن چی میگم ، میخوام برای........ جشن بگیرم که حدوداَ دو روز دیگس، میخوام تو کاراشو انجام بدی
سارینا: تو شرکت
فلیکس: اره
سارینا: باشه ، قبول
فلیکس: واقعا🤨
سارینا: آره چرا قبول نکنم
فلیکس: خیلی رقابت طلبی
سارینا:( یه خنده ساده)
فلیکس: خب میتونی بری
سارینا رفت بیرون بعداز اینکه کاراش تموم شد رفت خونه که دید ثنا میز شامو آماده کرده رفت لباساشو عوض کرد اومد پایین شامشو خورد و رفت خوابید
فلش بک به دو روز بعد
ویو سارینا
همچی آماده بود خیلی سخت بود اما همچی عالی شده بود کم کم مهمونا داشتن میومدن وقتی همه کامل اومدن رییس هم اومد خیلی خوشتیپ شده بود ( یعنی دستم بهت برسه زندت نمیزارم واقعا دارم با خودم بازی میکنم) داشتم همینجوری نگاش میکردم که یه نگاهی بهم کرد و ( یه نیشخند شیطانی زد)
ویو فلیکس
خیلی خوشگل شده بود ، همه ی نگاها روش بود خیلی حرصم گرفت رفتم به مهمونا خوش آمد گویی کردم ، همچی عالی شده بود همچی خوب تا اینکه دیدم سارینا، داره با یه مرد صحبت میکنه ، اون مرد خیلی بهش نزدیک بود رفتم پیشش و کمرشو گرفتم
فلیکس به اون مرده سلام کرد
بعد کمی حرف زدن اون مرد رفت تا اینکه رفت سارینا دست فلیکس از دور کمرش برداش و رف
فلیکس هم دنبالش رفت
چرا فیلم هندی شد
ویو سارینا
بلند شدم کارای مربوط رو انجام دادم و رفتم اول دخترا رو بیدار کنم بعد هم صبحونه رو آماده کردم
سر میز
آیلین: خب نمیخوای از دیشب چیزی بگی شیطون
سارینا: چی بگم مثلا
آیلین: خب چیکار کردین .. چی خوردین اینارم من باید بگم
سارینا: آیلین اول صبحی جوری میزنمت که قطع نخاع شی
آیلین: چرا زود جوش میاری مگه چی گفتم
ثنا: بس کنید دیگه همش باهم دعوا میگیرید
زری: راس میگی همه همسایه ها رو بیدار کردین
آیلین و سارینا سری تکون دادن و صبحونشونو خوردن
فلش بک تو شرکت
داشتم کا رامو انجام میدادم که فلیکس صدا کرد
رفتم و بعد از در زدن رفتم تو و تعظیم کوتاهی کردم
سارینا: بفرمایید رییس
فلیکس: مگه نگفتم وقتی خودمون هستیم فلیکس صدام کن
سارینا: بله گفتید اما اینجا پر آدمه
فلیکس: آیا صداتو میشنون
سارینا: خیر
فلیکس:( یه نیشخند کوچیک) خیله خوب، خوب گوش کن چی میگم ، میخوام برای........ جشن بگیرم که حدوداَ دو روز دیگس، میخوام تو کاراشو انجام بدی
سارینا: تو شرکت
فلیکس: اره
سارینا: باشه ، قبول
فلیکس: واقعا🤨
سارینا: آره چرا قبول نکنم
فلیکس: خیلی رقابت طلبی
سارینا:( یه خنده ساده)
فلیکس: خب میتونی بری
سارینا رفت بیرون بعداز اینکه کاراش تموم شد رفت خونه که دید ثنا میز شامو آماده کرده رفت لباساشو عوض کرد اومد پایین شامشو خورد و رفت خوابید
فلش بک به دو روز بعد
ویو سارینا
همچی آماده بود خیلی سخت بود اما همچی عالی شده بود کم کم مهمونا داشتن میومدن وقتی همه کامل اومدن رییس هم اومد خیلی خوشتیپ شده بود ( یعنی دستم بهت برسه زندت نمیزارم واقعا دارم با خودم بازی میکنم) داشتم همینجوری نگاش میکردم که یه نگاهی بهم کرد و ( یه نیشخند شیطانی زد)
ویو فلیکس
خیلی خوشگل شده بود ، همه ی نگاها روش بود خیلی حرصم گرفت رفتم به مهمونا خوش آمد گویی کردم ، همچی عالی شده بود همچی خوب تا اینکه دیدم سارینا، داره با یه مرد صحبت میکنه ، اون مرد خیلی بهش نزدیک بود رفتم پیشش و کمرشو گرفتم
فلیکس به اون مرده سلام کرد
بعد کمی حرف زدن اون مرد رفت تا اینکه رفت سارینا دست فلیکس از دور کمرش برداش و رف
فلیکس هم دنبالش رفت
چرا فیلم هندی شد
۶.۲k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.