فیک جونگ کوک فصل دوم پارت ۳
(بچه ها از بس خسته بودم همین الان بیدار شدم)
شبا از بس گریه میکنم و خستم که بیهوش میشم ولی اگر قرار باشه بلابب سر کوک و جونگ سو بیاره حاضرم تا آخر عمرم کا کنم که با اونا کاری نداشته باشه
داشتم کارا رو میکردم که یهو صداش اومد
×ا/ت بیا کارت دارم
(رفت اتاق شین وو)
+ب....بله
×بشین میخوام چندتا سوال از بپرسم
×تو ی دختر یک ساله داری درسته ؟؟؟
+ب...له (با حالت ترسیده)
×خوب من ی لطفی میتونم در حقت کنم و اونم اینکه یک هفته باهات کاری ندارم و میتونی بری پیش خوانوادت ولی اگر بعد یک هفته باهام لج کنی و نیای اینجا به همون دختر یک سالت هم رحم نمیکنم و یا میکشم یا زنده زنده خاکش میکنم
+نه ..نه...لطفا با دخترم و همسرم کاری نداشته باشه ......هر کاری بگی میکنم فقط با اونا کاری نداشته باش التماست میکنم (با گریه کل اینارو گفت)
×باشه پس برو تولد بچت رو جشن بگیر و تو این یک هفته حسابی باهاشون وقت بگذرون چون بعد این ی هفته تا دوسال نمیبینیشون
+باشه ولی لطفا نزدیک اونا نشو خواهش میکنم😭😭😭😭😭
×پس اگر اینجوریه ی شرط دیگه هم دارم
+باشه
×ب جای یک هفته فقط چند ساعت میتونی ببینیشون مثلا ۵ ساعت و بعد ۵ ساعت باید اینجا باش وگرنه بچت میمیره
+ب..باشه
۱ سال و ۶ ماه بعد
(متاسفانه چیزی به زهنم نمیرسید )
(بچه ها اینم بگم که شین وو بخاطر اینکه ا/ت ازدواج کرده اصلا باهاش از اون کارا نکرده)
از زبان جونگ کوک
الان یک سال و نیم میگذره که ا/ت رو ندیدم ی جورایی اعتیاد به الکل پیدا کردم و برنامم شده صبح ها میرم سر کار تا عصر و عصر میرم بار یا ی جایی که بتونم مشروب بخرم آخه ا/ت از بار بدش میاد
جونگ سو پیش تهیونگ و یونا گذاشتم ولی بخاطر اونم شده سعی میکنم الکل رو جمع کنم و دیگه نخورم ولی نمیتونم بدون ا/ت نمیشه
علامت ته ÷
علامت یونا٪
÷بسته دیگه خودتو کشتی از بس مشروب خوردی
_میدونی احساس میکنم بدون قلب ترین آدم دنیام آخه قلبم پیشم نیست
÷میدونی درصد الکل این چقدر بالاست بعد تو ۶ تا بطری ازش خوردی بخاطر جونگ سو این زهر ماری رو بزار کنار
_جونگ سو تنها هدیه قلبم بهم
(بچه کوک تمام مودت مسته و داره با حالت مستی حرف میزنه)
÷کوک اگر یکم دیگه بخوری امکان داره بیناییت رو از دست بدی
_ا/ت خودتی
(توهم میزنه و تهیونگ رو بغل میکنه)
÷کوک منم تهیونگ
_(تو بغلش از حال رفت)
دینگ دینگ
(مثلا صدای گوشی کوک😂)
÷کوک گوشیت داره زنگ میخوره
÷کوک ببین با خودت چیکار کردی
÷بله بفرمایید
علامت فرد پشت تلفن &
&سلام آقای جونگ کوک ؟
÷خیر من یکی از دوستاشون هستم ایشون الان حال خوبی ندارن نمیتونن پاسخ بدن
&بله لطفا حالشون خوب شد بگید با افسر نامجون تماس بگیرند
(بچه ها نامجون پلیسه)
÷بله چشم ولی ی سوال داشتم
&بله بفرمایید
÷شما کیم نامجون هستید
&بله شما از کجا فامیلی من رو میدونید
÷منم تهیونگ
&واقعا
÷اره
& ببین من باید برم بعدا بگو کوک بهم زنگ بزنه
÷باشه خدافظ
&بای
از زبان نویسنده
(یک هفته گذشته و تهیونگ سعی میکنه کوک رو از الکل ترک بده و از ا/ت هیچ خبری نیست)
_هیونگ لطفا سوئیچ ماشینم رو بده
÷نمیتونم بدم چون میدونم دوباره میری کجا آخرین بار یادت نمیاد کارت کشید به بیمارستان هااا
_چرا یادم میاد ولی نمیتونم کار دیگه ای انجام بدم
÷چرا میتونی میتونی با جونگ سو وقت بگذرونی اینو بفهم که اون تو یک سالگی مادرش رفته و تو هم حالت خوب نبود ولی اون بچه هنوز که هنوزه شبا از بس گریه میکنه میخوابه اینو بفهم که اون یک سال و نیمه مادرش رو ندید و اون فقط بچس (باداد متوسط ولی اعصبانیت زیاد اینارو میگه)
(کوک نشته رو زمین و میزنه تو سر خودش مثل روانیا)(دور از جون بچم)
شبا از بس گریه میکنم و خستم که بیهوش میشم ولی اگر قرار باشه بلابب سر کوک و جونگ سو بیاره حاضرم تا آخر عمرم کا کنم که با اونا کاری نداشته باشه
داشتم کارا رو میکردم که یهو صداش اومد
×ا/ت بیا کارت دارم
(رفت اتاق شین وو)
+ب....بله
×بشین میخوام چندتا سوال از بپرسم
×تو ی دختر یک ساله داری درسته ؟؟؟
+ب...له (با حالت ترسیده)
×خوب من ی لطفی میتونم در حقت کنم و اونم اینکه یک هفته باهات کاری ندارم و میتونی بری پیش خوانوادت ولی اگر بعد یک هفته باهام لج کنی و نیای اینجا به همون دختر یک سالت هم رحم نمیکنم و یا میکشم یا زنده زنده خاکش میکنم
+نه ..نه...لطفا با دخترم و همسرم کاری نداشته باشه ......هر کاری بگی میکنم فقط با اونا کاری نداشته باش التماست میکنم (با گریه کل اینارو گفت)
×باشه پس برو تولد بچت رو جشن بگیر و تو این یک هفته حسابی باهاشون وقت بگذرون چون بعد این ی هفته تا دوسال نمیبینیشون
+باشه ولی لطفا نزدیک اونا نشو خواهش میکنم😭😭😭😭😭
×پس اگر اینجوریه ی شرط دیگه هم دارم
+باشه
×ب جای یک هفته فقط چند ساعت میتونی ببینیشون مثلا ۵ ساعت و بعد ۵ ساعت باید اینجا باش وگرنه بچت میمیره
+ب..باشه
۱ سال و ۶ ماه بعد
(متاسفانه چیزی به زهنم نمیرسید )
(بچه ها اینم بگم که شین وو بخاطر اینکه ا/ت ازدواج کرده اصلا باهاش از اون کارا نکرده)
از زبان جونگ کوک
الان یک سال و نیم میگذره که ا/ت رو ندیدم ی جورایی اعتیاد به الکل پیدا کردم و برنامم شده صبح ها میرم سر کار تا عصر و عصر میرم بار یا ی جایی که بتونم مشروب بخرم آخه ا/ت از بار بدش میاد
جونگ سو پیش تهیونگ و یونا گذاشتم ولی بخاطر اونم شده سعی میکنم الکل رو جمع کنم و دیگه نخورم ولی نمیتونم بدون ا/ت نمیشه
علامت ته ÷
علامت یونا٪
÷بسته دیگه خودتو کشتی از بس مشروب خوردی
_میدونی احساس میکنم بدون قلب ترین آدم دنیام آخه قلبم پیشم نیست
÷میدونی درصد الکل این چقدر بالاست بعد تو ۶ تا بطری ازش خوردی بخاطر جونگ سو این زهر ماری رو بزار کنار
_جونگ سو تنها هدیه قلبم بهم
(بچه کوک تمام مودت مسته و داره با حالت مستی حرف میزنه)
÷کوک اگر یکم دیگه بخوری امکان داره بیناییت رو از دست بدی
_ا/ت خودتی
(توهم میزنه و تهیونگ رو بغل میکنه)
÷کوک منم تهیونگ
_(تو بغلش از حال رفت)
دینگ دینگ
(مثلا صدای گوشی کوک😂)
÷کوک گوشیت داره زنگ میخوره
÷کوک ببین با خودت چیکار کردی
÷بله بفرمایید
علامت فرد پشت تلفن &
&سلام آقای جونگ کوک ؟
÷خیر من یکی از دوستاشون هستم ایشون الان حال خوبی ندارن نمیتونن پاسخ بدن
&بله لطفا حالشون خوب شد بگید با افسر نامجون تماس بگیرند
(بچه ها نامجون پلیسه)
÷بله چشم ولی ی سوال داشتم
&بله بفرمایید
÷شما کیم نامجون هستید
&بله شما از کجا فامیلی من رو میدونید
÷منم تهیونگ
&واقعا
÷اره
& ببین من باید برم بعدا بگو کوک بهم زنگ بزنه
÷باشه خدافظ
&بای
از زبان نویسنده
(یک هفته گذشته و تهیونگ سعی میکنه کوک رو از الکل ترک بده و از ا/ت هیچ خبری نیست)
_هیونگ لطفا سوئیچ ماشینم رو بده
÷نمیتونم بدم چون میدونم دوباره میری کجا آخرین بار یادت نمیاد کارت کشید به بیمارستان هااا
_چرا یادم میاد ولی نمیتونم کار دیگه ای انجام بدم
÷چرا میتونی میتونی با جونگ سو وقت بگذرونی اینو بفهم که اون تو یک سالگی مادرش رفته و تو هم حالت خوب نبود ولی اون بچه هنوز که هنوزه شبا از بس گریه میکنه میخوابه اینو بفهم که اون یک سال و نیمه مادرش رو ندید و اون فقط بچس (باداد متوسط ولی اعصبانیت زیاد اینارو میگه)
(کوک نشته رو زمین و میزنه تو سر خودش مثل روانیا)(دور از جون بچم)
۷۱.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.