برادر غیرتی من
پارت ۱۶
یون : حالا خوب شد یکیشون رو فهمیدین
ته : دیگه چیه
یونا : رئیس باند روباه سیاه هم هست
ته : دیگه چیزی نیست
یون : چاره ای نیست
که لباسشو در اورد
یونا : اینا چیه
ته : رئیس های باند مافیا باید آرم باندشون روی بدنشون باشه
هوجو : و اینا آرم های باند های خیلی قوی هست
یونا : چندتاس
یون : حدودا ۲۹۴ تا
یونا : چقدر زیاد
یون : خب حالا تموم زندگیم رو فهمیدین بهتره بدونین من تا دو روز دیگه میمیرم پس آخرین دیدار مون هست
ته : چی
یون : خب بای
هوجو : در قفله
یون : آخه من کی از در رفتم بیرون
که پرید پایین
هوجو: یه راه برای زنده بودنش داریم اونم این که یکم از خون خوناشام ها بخوره
ته : آخه من خوناشام از کجام بیارم
هوجو : من خوناشام هستم
ا/ت : چییییییییی
هوجو : خوناشام ندیدین
ته : خب چه بهتر تو یکم از خونت رو بده بخوره
هوجو : باید یذره از خون خودشم مخلوط باشه
ته : منظورت چیه
هوجو : منظورم اینه که اول من باید یکم از خونش رو بخورم تا خونمون ترکیب بشه بعد اون بخوره چون اگه این طور نباشه میمیره
یونا : با من الان میارمش یکی اون شمع رو بده من
ته : بیا چرا خاموشش کردی
یونا : یک دو سه بفرمایید یون
یون : از اون طلسم استفاده نکن
ته : شروع کن
یون : ما رفتیم
که دو باره رفت
هوجو : بیا شمع های توی اتاق من رو خاموش کن چون اتاق من پنجره نداره
یونا : اوکی
ویوی یون
برای بار دوم از پنجره پریدم پایین ولی باز اون یونا از اون طلسم استفاده کرد
یون : تو مشکلت چیه
یون : آخ داری چیکار میکنی
یون : آی آی نکن ولم کن احمق
هوجو : هیسسسس ساکت تا کارم تموم بشه اگه نمی خوای ببوسمت
که دوباره شروع به خوردن خونم کرده
هوجو : خب تموم شد حالا
یون : چی
هوجو : بیا این خون منه باید بخوری
یون : نمیخوام
که خودش خورد ولی هنوز قورت نداده بود که منو بوسید
چرا من باید خون بخورم مگه خوناشامی چیزی هستم
۱۰ مین بعد
هوجو : تمومه تو دو روز دیگه نمیمیری
یون : چیییییی
هوجو: این خون باعث جاودانگی تو میشه
که دستمو کشید و منو برد بیرون
یون : آخ جون پنجره
ته : تو قرار نیست جایی بری
ا/ت : بگیرینش
یون : چی شد
هوجو : تو قرار نیست فرار کنی باید بری خونه ی خودتون
یون : به همین خیال باشد
که شروع به زدن بادیگارد ها کردم
یون : به دو دقیقه یادتون رفت من کیم
ته : نه یادمون نرفته ولی تو
یون : من چی
ته : روی این حساسی
یون : دست بخوره به اون من میدونم با شما
ته : شرمنده دیر گفتی شکست
یون : نه نه نباید اون کار رو میکردی
ته : چرا
یون : چون چون اون یه طلسم بود
هوجو: چی طلسمی
یون : طلسم روباه خونین
یونا : همونی که تورو به یه روباه زخمی تبدیل میکنه
یون : آره بعد تبدیل شدن همون قسمت بدنم زخم میشه
هوجو : الان مگه چه اتفاقی می افته
یون : خیلی احمقین این طلسم تا عمر دارم همرام هست
یون : حالا خوب شد یکیشون رو فهمیدین
ته : دیگه چیه
یونا : رئیس باند روباه سیاه هم هست
ته : دیگه چیزی نیست
یون : چاره ای نیست
که لباسشو در اورد
یونا : اینا چیه
ته : رئیس های باند مافیا باید آرم باندشون روی بدنشون باشه
هوجو : و اینا آرم های باند های خیلی قوی هست
یونا : چندتاس
یون : حدودا ۲۹۴ تا
یونا : چقدر زیاد
یون : خب حالا تموم زندگیم رو فهمیدین بهتره بدونین من تا دو روز دیگه میمیرم پس آخرین دیدار مون هست
ته : چی
یون : خب بای
هوجو : در قفله
یون : آخه من کی از در رفتم بیرون
که پرید پایین
هوجو: یه راه برای زنده بودنش داریم اونم این که یکم از خون خوناشام ها بخوره
ته : آخه من خوناشام از کجام بیارم
هوجو : من خوناشام هستم
ا/ت : چییییییییی
هوجو : خوناشام ندیدین
ته : خب چه بهتر تو یکم از خونت رو بده بخوره
هوجو : باید یذره از خون خودشم مخلوط باشه
ته : منظورت چیه
هوجو : منظورم اینه که اول من باید یکم از خونش رو بخورم تا خونمون ترکیب بشه بعد اون بخوره چون اگه این طور نباشه میمیره
یونا : با من الان میارمش یکی اون شمع رو بده من
ته : بیا چرا خاموشش کردی
یونا : یک دو سه بفرمایید یون
یون : از اون طلسم استفاده نکن
ته : شروع کن
یون : ما رفتیم
که دو باره رفت
هوجو : بیا شمع های توی اتاق من رو خاموش کن چون اتاق من پنجره نداره
یونا : اوکی
ویوی یون
برای بار دوم از پنجره پریدم پایین ولی باز اون یونا از اون طلسم استفاده کرد
یون : تو مشکلت چیه
یون : آخ داری چیکار میکنی
یون : آی آی نکن ولم کن احمق
هوجو : هیسسسس ساکت تا کارم تموم بشه اگه نمی خوای ببوسمت
که دوباره شروع به خوردن خونم کرده
هوجو : خب تموم شد حالا
یون : چی
هوجو : بیا این خون منه باید بخوری
یون : نمیخوام
که خودش خورد ولی هنوز قورت نداده بود که منو بوسید
چرا من باید خون بخورم مگه خوناشامی چیزی هستم
۱۰ مین بعد
هوجو : تمومه تو دو روز دیگه نمیمیری
یون : چیییییی
هوجو: این خون باعث جاودانگی تو میشه
که دستمو کشید و منو برد بیرون
یون : آخ جون پنجره
ته : تو قرار نیست جایی بری
ا/ت : بگیرینش
یون : چی شد
هوجو : تو قرار نیست فرار کنی باید بری خونه ی خودتون
یون : به همین خیال باشد
که شروع به زدن بادیگارد ها کردم
یون : به دو دقیقه یادتون رفت من کیم
ته : نه یادمون نرفته ولی تو
یون : من چی
ته : روی این حساسی
یون : دست بخوره به اون من میدونم با شما
ته : شرمنده دیر گفتی شکست
یون : نه نه نباید اون کار رو میکردی
ته : چرا
یون : چون چون اون یه طلسم بود
هوجو: چی طلسمی
یون : طلسم روباه خونین
یونا : همونی که تورو به یه روباه زخمی تبدیل میکنه
یون : آره بعد تبدیل شدن همون قسمت بدنم زخم میشه
هوجو : الان مگه چه اتفاقی می افته
یون : خیلی احمقین این طلسم تا عمر دارم همرام هست
۵.۳k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.