THE SPY🖤🌘
THE SPY🖤🌘
PART|11
درو باز کرد و گذاشت اول جیسو وارد اتاق بشه،جیسو تشکری کرد و بعد چرخید سمت پسر موصورتی که روی تخت بود
انگار داشته سعی میکرده بخوابه و با صدای اونا بیدار شده و حالا روی تخت نشسته بود و با چشمای منتظر به اون دو نگاه میکرد
جیسو:اوه انگاری خواب بودی،ببخشید بیدارت کردیم
جیمین: مشکلی نیست
جیسو:راستش میخواستم ازت برای اینکه نجاتم دادی تشکر کنم اگه تو نبودی معلوم نبود که الان من زنده باشم
جیمین لبخندی زد و گفت
:من فقط توی اون لحظه حس کردم که باید این کارو انجام بدم
جیسو:ولی من درهرصورت ازت خیلی ممنونم
جیمین: خواهش میکنم
جیسو:شنیدم کمرت آسیب دیده،خیلی درد میکنه؟
آره،قطعا تنها جوابی که میتونست و باید دربرابر اون سوال بده آره بود
اما تا همین حالا هم جیمین حس کرده بود که جیسو خیلی نگرانه و عذاب وجدان داره
پس نخواست بیشتر از این اون دختر رو نگرانه کنه
جیمین:نه،چیز خیلی خاصی نیست خوب میشه
جیسو نفسش و داد بیرون و سرشو تکون داد
جیسو: خداروشکر،آم خب من دیگه باید برم،امیدوارم این دوتا غول رومخ زیاد اذیتت نکنن
و خندید که باعث شد جیمین هم لبخند کوچکی بزنه
جونگکوک:آره دیگه وقتی به حرف خانم گوش کنی میشی غول رومخ
و چشماشو چرخوند
جیسو بلندتر خندید که باعث کفری شدن جونگکوک شد
جونگکوک:تو نمیخواستی بری؟
جیسو خندشو خورد و لبخندی زد و بهسمت جیمین حرکت کرد
دستشو دراز کرد سمتش که جیمین منظورش رو فهمید و دستشو گرفت
جیسو درحالی که حرف میزد فشار کوچیکی به دستش وارد کرد
جیسو:خیلی خوشحال شدم از آشناییت،امیدوارم خیلی سریع خوب بشی،سعی میکنم بهت سر بزنم
و بعد کمی مکث گفت
_ولی پسر تو خیلی کیوتی
و باعث شد جیمین لبخند خجالتی بزنه
جونگکوک که دیگه خسته شده بود اومد بازوی جیسو رو گرفت و کشیدش سمت در
جونگکوک:بسه دیگه بیا برو،اصن تو مگه خودت دوست پسر نداری؟
جیسو دوباره خندید و درحالی که از اتاق خارج میشد برای جیمین دست تکون داد و جیمین هم متقابلاً این کارو کرد
در که بسته شد نفسش و رها کرد
اون دختر واقعا خیلی مهربون و خونگرم بود و جیمین واقعا از اینکه اون دختر رو نجات داده خوشحال بود
حمایت ؟🩵
میدونستید لایک کردن و کامنت گذاشتن باعث تقویت عضلات انگشت میشه؟
و میدونستید هرچی بیشتر حمایت کنید زودتر و بیشتر پارت ها رو میزارم؟
PART|11
درو باز کرد و گذاشت اول جیسو وارد اتاق بشه،جیسو تشکری کرد و بعد چرخید سمت پسر موصورتی که روی تخت بود
انگار داشته سعی میکرده بخوابه و با صدای اونا بیدار شده و حالا روی تخت نشسته بود و با چشمای منتظر به اون دو نگاه میکرد
جیسو:اوه انگاری خواب بودی،ببخشید بیدارت کردیم
جیمین: مشکلی نیست
جیسو:راستش میخواستم ازت برای اینکه نجاتم دادی تشکر کنم اگه تو نبودی معلوم نبود که الان من زنده باشم
جیمین لبخندی زد و گفت
:من فقط توی اون لحظه حس کردم که باید این کارو انجام بدم
جیسو:ولی من درهرصورت ازت خیلی ممنونم
جیمین: خواهش میکنم
جیسو:شنیدم کمرت آسیب دیده،خیلی درد میکنه؟
آره،قطعا تنها جوابی که میتونست و باید دربرابر اون سوال بده آره بود
اما تا همین حالا هم جیمین حس کرده بود که جیسو خیلی نگرانه و عذاب وجدان داره
پس نخواست بیشتر از این اون دختر رو نگرانه کنه
جیمین:نه،چیز خیلی خاصی نیست خوب میشه
جیسو نفسش و داد بیرون و سرشو تکون داد
جیسو: خداروشکر،آم خب من دیگه باید برم،امیدوارم این دوتا غول رومخ زیاد اذیتت نکنن
و خندید که باعث شد جیمین هم لبخند کوچکی بزنه
جونگکوک:آره دیگه وقتی به حرف خانم گوش کنی میشی غول رومخ
و چشماشو چرخوند
جیسو بلندتر خندید که باعث کفری شدن جونگکوک شد
جونگکوک:تو نمیخواستی بری؟
جیسو خندشو خورد و لبخندی زد و بهسمت جیمین حرکت کرد
دستشو دراز کرد سمتش که جیمین منظورش رو فهمید و دستشو گرفت
جیسو درحالی که حرف میزد فشار کوچیکی به دستش وارد کرد
جیسو:خیلی خوشحال شدم از آشناییت،امیدوارم خیلی سریع خوب بشی،سعی میکنم بهت سر بزنم
و بعد کمی مکث گفت
_ولی پسر تو خیلی کیوتی
و باعث شد جیمین لبخند خجالتی بزنه
جونگکوک که دیگه خسته شده بود اومد بازوی جیسو رو گرفت و کشیدش سمت در
جونگکوک:بسه دیگه بیا برو،اصن تو مگه خودت دوست پسر نداری؟
جیسو دوباره خندید و درحالی که از اتاق خارج میشد برای جیمین دست تکون داد و جیمین هم متقابلاً این کارو کرد
در که بسته شد نفسش و رها کرد
اون دختر واقعا خیلی مهربون و خونگرم بود و جیمین واقعا از اینکه اون دختر رو نجات داده خوشحال بود
حمایت ؟🩵
میدونستید لایک کردن و کامنت گذاشتن باعث تقویت عضلات انگشت میشه؟
و میدونستید هرچی بیشتر حمایت کنید زودتر و بیشتر پارت ها رو میزارم؟
۱.۶k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.