پارت 6((عشق یا نفرت))
توی ساحل نشسته بودم که کسی روم اب ریخت
من. ایش دختره ی چش سفید
دویدم دنبالش و روش اب ریختم که اشتباهی رو ته ریخت اونم دنبالم اومد من میدویدم صدای خندمون بلند شد که زن عمو داد زد
$بچه ها مواظب باشید
داشتیم میدویدیم که یه نفر روم اب ریخت
من. یاااا
دویدم دنبالش
من. میکشمت
ته. بگیر منو اگه تونستی
میدویدم و اون میدوید اخرشم از پشت منو محکم تو بغلش گرفت و ولم نکرد
من. اخ وحشی
رفت داخل اب و تا بالای سینه توی اب بودیم کامل خیس شده بودم تهیونگم منو بغل کرده بود دستمو دور گردنش گرفتم تا نیفتم به هم زل زدیم زل زدیم
من. چرا باهام این کارو میکنی
دستشو دور محکم تر کرد و منو به خودش فشرد تو اغوش اغوا کنندش دیوانه شدم
ته. من هیچ کار نکردم
صدای خنده اومد و ما نگاهمونو به چند تا دختر و پسر همس خودم انداختیم از ساخل دور شده بودیم و عمو اینا دیگه از دید خارج شده بودن
پسره گفت
#داداش اینجا جای این کارا نیستا
ولی ما هامیت ندادیم همینطور سرشو نزدیکتر میاورد و نزدیکتر میشد لب هامون هم رو لمس کردن و دیگه طاقت ته هم تموم شد مثل جارو برقی ل*م رو کشید تو ده*نش و وحشی میخورد طاقت نداشتم این بو*سه فرانسوی رو بعد از یکسال همراهی نکنم دستم تو موهاش رفت و منم همراهی کردم چند نفری نگامون میکردن و رد میشدن از خجالت لپام قرمز شده بود اما دست بردار نبودم بالا تنه اون ل*ت بود و منم لباسم مناسب نبود ولی بازم نبود
از هم جدا شدیم نگاهش فقط چشمامو دنبال میکرد نفسش رو با حرص بیرون داد و با کلافگی گفت
ته. لیا خیلی دوست دارم عزیزم بزار برات بگم همه چیرو بعد قضاوتم کن
من. زود باش
خوشحال لب زد
........
حا چیه بورو بخواب بچه😐😑
من. ایش دختره ی چش سفید
دویدم دنبالش و روش اب ریختم که اشتباهی رو ته ریخت اونم دنبالم اومد من میدویدم صدای خندمون بلند شد که زن عمو داد زد
$بچه ها مواظب باشید
داشتیم میدویدیم که یه نفر روم اب ریخت
من. یاااا
دویدم دنبالش
من. میکشمت
ته. بگیر منو اگه تونستی
میدویدم و اون میدوید اخرشم از پشت منو محکم تو بغلش گرفت و ولم نکرد
من. اخ وحشی
رفت داخل اب و تا بالای سینه توی اب بودیم کامل خیس شده بودم تهیونگم منو بغل کرده بود دستمو دور گردنش گرفتم تا نیفتم به هم زل زدیم زل زدیم
من. چرا باهام این کارو میکنی
دستشو دور محکم تر کرد و منو به خودش فشرد تو اغوش اغوا کنندش دیوانه شدم
ته. من هیچ کار نکردم
صدای خنده اومد و ما نگاهمونو به چند تا دختر و پسر همس خودم انداختیم از ساخل دور شده بودیم و عمو اینا دیگه از دید خارج شده بودن
پسره گفت
#داداش اینجا جای این کارا نیستا
ولی ما هامیت ندادیم همینطور سرشو نزدیکتر میاورد و نزدیکتر میشد لب هامون هم رو لمس کردن و دیگه طاقت ته هم تموم شد مثل جارو برقی ل*م رو کشید تو ده*نش و وحشی میخورد طاقت نداشتم این بو*سه فرانسوی رو بعد از یکسال همراهی نکنم دستم تو موهاش رفت و منم همراهی کردم چند نفری نگامون میکردن و رد میشدن از خجالت لپام قرمز شده بود اما دست بردار نبودم بالا تنه اون ل*ت بود و منم لباسم مناسب نبود ولی بازم نبود
از هم جدا شدیم نگاهش فقط چشمامو دنبال میکرد نفسش رو با حرص بیرون داد و با کلافگی گفت
ته. لیا خیلی دوست دارم عزیزم بزار برات بگم همه چیرو بعد قضاوتم کن
من. زود باش
خوشحال لب زد
........
حا چیه بورو بخواب بچه😐😑
۴.۵k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.