عشق اشتباه 10
ات :کجا بودی اینهمه وقت
کوک: مگه برات مهمه
ات : اره
پس چرا تا این موقع منتظرت بودم
کوک : ببخشید
ات : چرا گوشیتو جواب نمیدادی
کوک : شارژم گوشیم تموم شده بود
ات : بیا شام بخور
کوک : نه مرسی سیرم
ات : پس برو بخواب حتما خیلی خسته ای
کوک : اره
شب بخیر
ات : شب بخیر
ویو کوک
بدون هیچ دلیلی وقتی گفت منتظرت موندم خوشحال شدم
وقتی رفتم تو تخت هیچی نفهمیدم و سیاهی مطلق
ویو ات
صبح از خواب بیدارم شدم
رفتم سرویس کارای لازم و انجام دادم
لباسمو عوض کردم
رفتم پایین دیدم جونگ کوک داره غذا درست میکنه
ات : سلام صبح بخیر
کوک : سلام صبح توام بخیر
ات : میخوای من درست کنم تو استراحت کن
کوک : نه میخوام خودم برات درست کنم
میشه یه سوال بپرسم
ات : اره بپرس
کوک : دیروز رفتی تو ماشین کای اذیتت که نکرد
ات : نه
کوک : خب خیلیم عالی
بیا غذات امادس
ات : مرسیی
که فلیکس اومدن پایین
کوک : سلام
فلیکس : عه سلاممم
خوبی دیشب ندیدمت
کوک : اره یکاری پیش اومد دیگه دیر راه افتادم
چخبر
فلیکس : هیچی
کای : سلام صبح بخیر
و رفت پیش ات نشست
ات : سلام
ویو ات :
خیلی حوصلم سر رفته بود کوک و فلیکس رفته بودن اونور حرف میزدن من تنها بودم تا اینکه کای اومد
کا : صبحت بخیر عزیزدلم
ات : دیشب تو کدوم اتاق خوابیدی
کا : روبروی اتاق تو بودم
ات : اها
(صحبت های کای و فلیکس )
فل: راستی تو با ات رل زده بودین
قبلا
کوک : نه چطور
فل : اونموقع که شما باهم دوست بودین همه میگفتن شما با هم رابطه داریم
کوک : نه نداشتیم
فل : ولی ات واقعا خوشگله
خوش هیکلم هست
واقعا خوش بحال کای
کوک: دوسش داری
فل : معلومه که نه
ویو کوک :
وقتی داشت اون حرفارو میزد خیلی عصبی شدم
قشنگ معلومه از ات خوشش اومده
و این خیلی کارمو سخت میکنه
چون من الان دو تا رقیب دارمرومو برگردوندم ببینم ات داره چیکار میکنه دیدم کا ی اومده کنارش با هم حرف میزنن واسه همین تصمیم گرفتم برم پیششون
کوک : خیلی بریم پیش بچه ها
فل : اره بریم
لطفا حمایت🔪🎀
کوک: مگه برات مهمه
ات : اره
پس چرا تا این موقع منتظرت بودم
کوک : ببخشید
ات : چرا گوشیتو جواب نمیدادی
کوک : شارژم گوشیم تموم شده بود
ات : بیا شام بخور
کوک : نه مرسی سیرم
ات : پس برو بخواب حتما خیلی خسته ای
کوک : اره
شب بخیر
ات : شب بخیر
ویو کوک
بدون هیچ دلیلی وقتی گفت منتظرت موندم خوشحال شدم
وقتی رفتم تو تخت هیچی نفهمیدم و سیاهی مطلق
ویو ات
صبح از خواب بیدارم شدم
رفتم سرویس کارای لازم و انجام دادم
لباسمو عوض کردم
رفتم پایین دیدم جونگ کوک داره غذا درست میکنه
ات : سلام صبح بخیر
کوک : سلام صبح توام بخیر
ات : میخوای من درست کنم تو استراحت کن
کوک : نه میخوام خودم برات درست کنم
میشه یه سوال بپرسم
ات : اره بپرس
کوک : دیروز رفتی تو ماشین کای اذیتت که نکرد
ات : نه
کوک : خب خیلیم عالی
بیا غذات امادس
ات : مرسیی
که فلیکس اومدن پایین
کوک : سلام
فلیکس : عه سلاممم
خوبی دیشب ندیدمت
کوک : اره یکاری پیش اومد دیگه دیر راه افتادم
چخبر
فلیکس : هیچی
کای : سلام صبح بخیر
و رفت پیش ات نشست
ات : سلام
ویو ات :
خیلی حوصلم سر رفته بود کوک و فلیکس رفته بودن اونور حرف میزدن من تنها بودم تا اینکه کای اومد
کا : صبحت بخیر عزیزدلم
ات : دیشب تو کدوم اتاق خوابیدی
کا : روبروی اتاق تو بودم
ات : اها
(صحبت های کای و فلیکس )
فل: راستی تو با ات رل زده بودین
قبلا
کوک : نه چطور
فل : اونموقع که شما باهم دوست بودین همه میگفتن شما با هم رابطه داریم
کوک : نه نداشتیم
فل : ولی ات واقعا خوشگله
خوش هیکلم هست
واقعا خوش بحال کای
کوک: دوسش داری
فل : معلومه که نه
ویو کوک :
وقتی داشت اون حرفارو میزد خیلی عصبی شدم
قشنگ معلومه از ات خوشش اومده
و این خیلی کارمو سخت میکنه
چون من الان دو تا رقیب دارمرومو برگردوندم ببینم ات داره چیکار میکنه دیدم کا ی اومده کنارش با هم حرف میزنن واسه همین تصمیم گرفتم برم پیششون
کوک : خیلی بریم پیش بچه ها
فل : اره بریم
لطفا حمایت🔪🎀
۱۶.۰k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.